با اين بيان روشن شد كه : جمله (من كان يريد العزة فلله العزة جميعا) سياقش آننيست كه بخواهد اختصاص عزت به خدا را بيان كند، به طورى كه غير از خدا كسى دستشبه آن نرسد، و نمى خواهد بفرمايد هركس در طلب عزت برآيد، چيزى را طلب كرده كهوجود ندارد، و ناشدنى است ، بلكه معنايش اين است كه هركس عزت مى خواهد بايد از خداىتعالى بخواهد، زيرا عزت همه اش ملك خدا است ، و هيچ مو جودى نيست كه خودش بالذاتعزت داشته باشد.
و سخن خداى تعالى كه در سوره حشر مى فرمايد: ما اءفاء الله على رسوله مناءهل القرى فلله و للرسول ولذى القربى واليتامى والمساكين وابنالسبيل . يعنى آنچه را كه خداوند به پيامبرش از -اموال آن كافران - بخشوده است ، متعلق به خدا و پيامبرش و خويشاوندان و يتيمان وبينوايان و در راه ماندگان مى باشد (278).
و وجه اتصال صدر آيه يعنى جمله (من كان يريد العزة فلله العزة جميعا) بهذيل آن ، يعنى جمله (اليه يصعد الكلم الطيب ) اين است كه : مشركين قريش آلهه خود راوسيله عزت و شوكت خود مى گرفتند، همچنان كه قرآن كريم در اين باره فرموده : (واتخذوا من دون اللّه آلهه ليكونوا لهم عزا).
و قـال عليه السلام : ايها الناس انما الدنيا دار ممركم والاخـرة دارالمـسـتـقـر فـخـذوا مـن ممركم لمستقركم و اخرجوا منالدنـيـا قـلوبـكم قبل ان يخرج منها ابدانكم فللآخرة خلقتم وفـى الدنـيـا حبستم و ان المر اذا مات قالت الملائكة ما قدم وقالت الناس ما خلف فلله ايابكم قدموا كيلا يكون لكم و لاتـقـدمـوا كـيـلا يـكـون عـليـكـم فـانـمـامثل الدنيا كمثل السم يا كله من لا يعرفه .
من كان يريد العزة فلله العزة جميعا اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه :(297) هر كس سربلندى مى خواهد، سربلندى يكسره ازآن خدا است . سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى رود و كار شايسته به آن رفعت مىبخشد.
من كان يريد العزة فلله العزة جميعا (287): هر كس سربلندى مى خواهد، سربلندىيكسره از آن خدا است .
وانگهى اين واژه برخلاف ساير واژه هايى كه در كلام الهى در مورد آزادى بكار رفتهقابليت و شايستگى آن را دارد كه در مورد خداوندمتعال بكار رود: ولله العزة و لرسوله و للمؤ منين عزت ، يا قدرتخلل ناپذير اختصاص به خدا و پيامبرش و به مومنان دارد.(177) فلله العزة جميعا عزت بتمامى و مطلقا متعلق به خداست .(178) پيامبر و يكايك مؤ منان بقدر ظرفيتوجودى خود به عزت دست مى يابند. خداى متعال ، عزيز است اما عزت مطلق . پيامبرشگرانقدرترين قدرت خلل ناپذير در محيط و در عالم بشريت است . هر مؤ منى بر حسبدرجه ايمان و خلوص نيت و حجم و گستره اعمال صالحه اش و تنوع آناعمال و مداومتش در آنها به قدرتى خلل ناپذير در چهار محيط و به كرامت - يا منزلتى- متناسب با آن در نظام هستى نائل مى آيد. در راءس همه منزلت هاى مومنان ، منزلتپيامبر خاتم است . معصوم بودن او تعبير ديگرى از همين ، عزت ، آزادى و مصونيت دربرابر همزات الشياطين و در برابر اثرگذارى تمامىعوامل مرئى و نامرئى ، آدمى و غير آدمى مخل و مفسد چهار محيط است .
در حكم اولى فى ء مخصوص رسول الله صلى الله عليه و آله است ، ولى آن حضرت درمنافع عمومى مصرف مى كند چنان كه در آيه بعدى آمدده : ما افاء الله على رسوله مناهل القرى فلله و للرسول
التحيات لله همه ثناها و آفرينها مر خداى راست و الصلوات و همهنمازها، يا دعاها الطاهرات پاك از شرك جلى و خفى ، همه مقرون به توحيد واخلاص و اعتقاد الطيبات مصون از رخوت و غفلت و حديث نفس و حالتكسل ، مشحون به نشاط خاطر و طيب نفس و حضوردل الزاكيات همه ماءمون از اغراض نفسانى و علائق سراى فانى ، همه مرهون بهصدق و صفا و عبوديت و وفا الغاديات دراوائل روز برآورده شدگان يا آينده ها الرائحات در اواخر روز اجراءكرده شدگان يا رفته ها السابغات همه رسا و به انجام يعنى : باشروط تام و آداب تمام الناعمات همه خوش آينددل ، كه با دقت و رقت و وجد و وقار و خشوع و خضوع و ركون و سكون ، گذرانده گرددلله مر خداى راست . ما طاب آنچه پاكيزه و پسنديده شد و زكى وطهر و از آلايش برى ماند و پاك گشت و خلص و صفا و بى غش و صافىگرديد. فلله پس آن مرخداى راست .
در آيه بعد براى ابطال ادعاى مشركان دليل ديگرى ذكر مى كند، و مى گويد: بگوخداوند دلائل صحيح و روشن در زمينه توحيد و يگانگى خويش و همچنين احكامحلال و حرام اقامه كرده است هم به وسيله پيامبران خود و هم از طريقعقل ، به طورى كه هيچگونه عذرى براى هيچكس باقى نماند(قل فلله الحجة البالغة )