ابن شهاب مى گويد: ابو سلمه بن عبد الرحمان برايم حديث كرد كه جابر بن عبد اللّهانصارى روزى از مساءله وحى سخن مى گفت ، در ضمن سخن ، گفترسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود در حينى كه داشتم قدم مى زدم ناگهانصوتى از طرف آسمان شنيدم ، سربلند كردم ناگهان همان كسى را ديدم كه در غار حرااو را ديده بودم ، ديدم كه بين آسمان و زمين بر كرسى نشسته من از ديدنش دچار رعب شدهبه خانه برگشتم ، و گفتم مرا بپيچيد مرا بپيچيد، در همينحال اين آيه نازل شد كه : (يا ايها المد ثرقم فانذر و ربك فكبر و ثيابك فطهر والرجز فاهجر) از آن به بعد وحى خدا پى در پى رسيد.