و در هـمـان كـتـاب آمـده كـه مالك ، شافعى ، عبد الرزاق ، (در كتاب المصنف )، احمد، عبد بنحـمـيـد، بخارى ، مسلم ، ابو داوود، ترمذى ، نسائى ، ابن ماجه ، ابن جرير، ابن منذر، ابويعلى ، ابن مردويه ، و بيهقى ، (در كتاب سنن خود) همگى از پسر عمر روايت كرده اند كهخـود او گـفـت : هـمـسـر خـود را در حـال حـيـض طـلاق دادم ، و جـريـان را بـراىرسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم ) گـفـتم ، حضرت در خشم شد و فرمود: بايدبـرگـردى و او را نـگـه بـدارى تـا از حـيض پاك شود، و دوباره حيض ببيند و باز پاكشـود، آن وقـت اگـر خـواسـتـى طـلاقـش دهـى ، يـعـنـى درحال طهارتش و قبل از آنكه با او عمل زناشويى انجام دهى طلاق بدهى ، اين است آن عده اىكـه خـداى تـعـالى دربـاره اش فـرمـود: (فـطـلقـوهـن لعـدتـهـن )، آن گـاهرسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله وسلم ) آيه را اينطور خواند كه : (يا ايها النبى اذاطلقتم النساء فطلقوهن فى قبل عدتهن .
فطلقوهن لعدتهن واحصوا العدة : (زنان خود را در زمان عده ،طلاق دهيد(زمانى كه از عادتماهانه پاك شده و با همسرشان نزديكى نكرده باشند) و حساب عده را نگه داريد)(سوره طلاق آيه يك ).