فشدوا

معنی کلمه فشدوا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَثَاقَ: وسیله ی بستن (مراد از شد وثاق در عبارت "حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ ﭐلْوَثَاقَ "اسیر گرفتن و محکم بستن آنان است )
ریشه کلمه:
شدد (۱۰۲ بار)ف (۲۹۹۹ بار)
شدّ به معنی محکم بستن است «شددت الشی‏ء» یعنی آن را محکم بستم (راغب) . حکومت او را محکم و قوی کردیم. . بازوی تو را حتماً به وسیله برادرت قوی و نیرومند می‏کنیم.. چون آنها را سنگین کردید بندها را محکم کنید. . مانند خاکستری که باد در روز طوفانی بر آن سخت وزیده است. شدید: سخت. محکم. مثل عذاب شدید، رکن شدی، بأس شدید، شدید القوی (جبرئیل)، زلزله شدید، حساب شدید و غیره که در قرآن مجید آمده است جمه آن شداد و اشدّاء است مثل . شاید مراد آن است که هر یک در خواص و صفات خود محکم و سخت است. و مثل . اشدّ اسم تفضیل است: قوی‏تر محکمتر، . اُشّد (به ضم ش) جمع شدّ است مثل اضرّ جمع ضرّ و شدّ به معنی قوه است و مراد از اشدّ استحکام نیروی جوانی و سنّ است. بعضی آن را جمع شدّه دانسته‏اند مثل نعمة و انعم و بعضی از اهل بصره گفته‏اند: آن مفرد است. (مجمع) در جوامع الجامع فرموده:اشدّ حال اجتماع عقل و کمال عقل و کمال خلق و نیرو و تمیز است آن از الفاظ جمع است که واحد ندارد در صحاح و اقرب آن رااز هیجده سالگی تا سی سالگی گفته است. به هر حال منظور از بلوغ اشدّ رسیدن بر شد و تعقّل و استحکام جوانی است . در آیه دیگر به جای اشدّ کلمه «رشد» آمده در آیه اول دفع مال یتیم مشروط است به بلوغ اشدّ و در دوم به احساس رشد، از این روشن می‏شود که هر دو به یک کعنی است. این کلمه هفت بار در قرآن مجید آمده و همه توأم با فعل بلوغ است و حکایت دارند اشدّ مرحله‏ای از عمر آدمی است که شخص به آن می‏رسد. * . بعضی شدید را بخیل معنی کرده‏اند یعنی شدید انسان چون مال را دوست می‏دارد بخیل است و راغب گوید: شدید ممکن است به معنی مفعول باشد یعنی انسان به دوستی مال بسته شده است و ممکن است به معنی فاعل باشد گویا کیسه خود را برای دوستی مال بسته است. مخفی نماند بهتر است آن را به معنی مفعول بگیریم یعنی انسان طبیعتاً به دوستی مال بسته شده است مثل . یعنی «الانسان معقود لحب الخیر».

جملاتی از کاربرد کلمه فشدوا

پس آنچه سزاوار است كه در تفسير اين آيات گفته شود اين است كه : سنت جارى درانبياى گذشته اين بوده كه وقتى با دشمنان مى جنگيدند و بر دشمن دست مى يافتند،آنها را مى كشتند و با كشتن آنان از ديگران زهر چشم مى گرفتند تا كسىخيال جنگ با خدا و رسولش را در سر نپروراند. و رسم آنان نبود كه از دشمن اسيربگيرند و سپس بر اسيران منت نهاده و يا پول گرفته و آزادشان سازند، مگر بعد ازآنكه دينشان در ميان مردم پايگير مى شد كه در اين صورت اسير را نمى كشتند و با منتنهادن و يا گرفتن بهاء آزاد مى كردند؛ همچنانكه درخلال آياتى كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وحى مى شد بعد از آنكه كاراسلام بالا گرفت و حكومتش در حجاز و يمن مستقر گرديد اين آيهنازل شد: (فاذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاقفاما منا بعد و اما فداء) و گرفتن اسير و آزاد كردنش را تجويز كرد.

سپس مى افزايد: (اين حملات كوبنده بايد همچنان ادامه يابد تا به اندازه كافى دشمن را درهـم بـكوبيد، و به زانو درآوريد، در اين هنگام اقدام به گرفتن اسيران كنيد، و آنهارا محكم ببنديد) (حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).