فرش انداز

معنی کلمه فرش انداز در لغت نامه دهخدا

فرش انداز. [ ف َ اَ ] ( نف مرکب ) فرش افگن. فراش. || ( اِ مرکب ) مساحت مضروب جایی. سطحی که فرش در آن گسترده شود. ( یادداشت به خط مؤلف ) :... و طول فرش انداز ایوان چهل وهشت ذرع. ( از سفرنامه ناصرالدین شاه ). رجوع به فرش شود.

معنی کلمه فرش انداز در فرهنگ فارسی

فرش افگن . فراش

جملاتی از کاربرد کلمه فرش انداز

بنا بر پایه مستطیل با کشیدگی محور شمال، جنوب و در ۳ فرش انداز با ۲ ردیف چشمه در امتداد محور شمال- جنوب همراه با حیاطی کوچک در شمال آن ساخته شده است. در نمای غربی مسجد طاق‌نما و ایوانهای کوچکی دیده می‌شود که تکرار این بدنه در قسمت شمالی و غربی حیاط بیرونی است. مصالح تشکیل دهنده این بنا از خشت و گل با اندود گچ است.