معنی کلمه فرج ا در لغت نامه دهخدا
فرج ا. [ ف َ رَ جُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن محمدبن درویش الحویزی. مورخ ادیب امامی. نسبتش به حویزه است که در میان بصره و خوزستان است. او راست : 1- کتاب الرجال که دو مجلد بزرگ است در تراجم. 2- الغایة، در منطق و کلام. 3- الصفوة، در اصول. 4- تذکرةالعنوان ، در نحو و منطق و عروض.5- شرح تشریح الافلاک للبهائی. 6- تفسیر. 7- تاریخ کبیر. 8- دیوان شعر. 9- رساله ای در علم حساب. ( از اعلام زرکلی ). و رجوع به روضات الجنات چ سنگی ص 511 شود.