معنی کلمه فذالک در لغت نامه دهخدا
هرگز مباد بر تو فذالک شمار عمر
کاندر شمار فضل و کرم بی فذالکی.سوزنی.ما همان مرغیم خاقانی ، که ما را روزگار
میدواند وین دویدن را فذالک کشتن است.خاقانی.در نواحی نه گاو ماند و نه کشت
دخل راکس فذالکی ننوشت.نظامی.حسابی که آن را فذالک نباشد
ز خود برگرفتی زهی بی حسابی.جوینی.معمولاً در رسم الخط بدون الف نوشته میشود. رجوع به فذلک و فذلکة شود.