[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: ف (۲۹۹۹ بار)لهم (۱ بار)ها (۱۳۹۹ بار) «أَلْهَمَها» از مادّه «الهام» در اصل به معنای بلعیدن یا نوشیدن چیزی است. سپس به معنای القاء مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی آمده است; گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش می نوشد و می بلعد، و گاه به معنای وحی نیز آمده است. ولی بعضی از مفسرین معتقدند که تفاوت «الهام» با «وحی» در این است: شخصی که به او الهام می شود، نمی فهمد مطلب را از کجا به دست آورده، اما آن که به او وحی می شود هنگام وحی، می داند از کجا و به چه وسیله به او رسیده است. . لهم به معنی بلعیدن است «لَهِمَ الشَّیْءَ لَهْماً: اِبْتَلَعَهُ بِمَّرَةٍ» الهام تفهیم بخصوصی است از جانب خدا یا ملک که مأمور خداست. راغب گوید:الهام القاء چیزی است در قلب و مخصوص است به اینکه از جانب خدا و از ملاء اعلی باشد مثل قول حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» «اِنَّ الرُّوحَ الْاَمینَ نَفَثَ فی رُوعی». معنی آیه: خدا فجور و تقوای نفس را به نفس تفهیم کرد و نفس انسانی را طوری آفرید که ذاتاً خوب و بد و صلاح و فساد را میفهمد. این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.
جملاتی از کاربرد کلمه فالهمها
انسان در ابتداى تولد، فاقد علم حصولى است : (والله اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شيئا) و خداى سبحان ، هم ابراز تحصيل علم حصولى را به انسان مى بخشد: (وجعل لكم السمع والابصار والافئده لعلكم تشكرون ) (561) و هم فطرت او راملهم و از علم حضورى بهره مند مى كند: (ونفس و ما سويها# فالهمها فجورها وتقويها).(562)
(و هديناه النجدين ) - يعنى ما راه خير و شر را با الهامى از خود به او تعليم داديم، در نتيجه او به خودى خود و به الهام ما خير و شر را تشخيص مى دهد، پس آيه موردبحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد : (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها وتقويها).
اين خلاصه و چكيده مطالبى است كه بحثهاى گذشته ، آنرا افاده نموده و بسيارى ازآيات قرآنى تاييدش مى نمايد، مانند آيه (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها وتقويها قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها)
توضيح اينكه ، پيمودن راه خدا و تقواى دينى وقتىحاصل مى شود كه در درجه اول محرمات الهى شناخته شود و در درجه دوم به كمكتعقل و تذكر از آن محرمات اجتناب به عمل آيد، و به عبارت ديگر انسان به فطرتانسانيت كه بناى دين خدا بر اساس آن نهاده شده ملتزم شود و از آن تخطى نكند،همچنانكه فرمود: (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها) و نيز پرهيزكاران رابه كمك در پرهيزكاريشان و روشن ساختن راهشان بطورى كه حق را ازباطل به خوبى تشخيص دهند وعده داده و فرموده : (و من يتق اللهيجعل له مخرجا) و نيز فرموده : (ان تتقوا اللهيجعل لكم فرقانا).
و اما (هدايت )، عبارت است از آن تلقين هائى كه از دو ناحيه در بشر القاء نموده ، يكىاز ناحيه فطرت و يكى از طريق بعث رسل و انزال كتب و تشريع شرايع ، همچنانكه درباره قسمت اول فرموده : (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها) و در بارهقسمت دوم فرمود: (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا).
و اما در خصوص هدايت انسان فرموده (ونفس و ما سويها، فالهمها فجورها و تقويها)كه به حكم اين آيه فجور و تقواى انسانها براى آنها معلوم و به الهامى فطرى وخدائى مشخص شده است ، هر كسى مى داند چه كارهائى سزاوار است انجام دهد، و رعايتشكند، و چه كارهائى سزاوار انجام نيست ، و اينگونه علوم ، علوم عمليه اى است كه در خارجنفس انسانى اعتبار ندارد، و شايد بهمين جهت فجور و تقوا را به نفس نسبت داد.
حال كه معناى قانون معلوم شد، اين معنا نيز در جاى خود مسلم شده كه خداى تعالى بر حسبعنايتش ، بر خود واجب كرده كه بشر را به سوى سعادت حيات وكمال وجودش هدايت كند همانطور كه هر موجود از انواع موجودات ديگر را هدايت كرده وهمانطور كه بشر را به عنايتش از طريق خلقت - يعنى جهازاتى كه بشر را به آن مجهزنموده - و فطرت به سوى خير و سعادتش هدايت نموده و در نتيجه بشر از اين دو طريقنفع و خير خود را از زيان و شر و سعادتش را از شقاوت تشخيص مى دهد و قرآن كريم دراين باره فرموده : (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زكيها و قدخاب من دسيها).
و نه تنها داراى قوام است ، بلكه به حسب خلقت داراى بهترين قوام است ، و از اين جمله وجمله بعدش كه مى فرمايد: (ثم رددناه اسفل سافلين الا الذين ...) استفاده مى شود كهانسان به حسب خلقت طورى آفريده شده كه صلاحيت دارد به رفيع اعلى عروج كند، و بهحياتى خالد در جوار پروردگارش ، و به سعادتى خالص از شقاوتنائل شود، و اين به خاطر آن است كه خدا او را مجهز كرده به جهازى كه مى تواند با آنعلم نافع كسب كند، و نيز ابزار و وسائل عمل صالح را هم به او داده ، و فرموده : (ونفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها) پس هر وقت بدانچه دانسته ايمان آورد، وملازم اعمال صالح گرديد، خداى تعالى او را به سوى خود عروج مى دهد و بالا مى برد،همچنان كه فرمود: (اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه ، و نيز فرموده : و لكن يناله التقوى منكم ،
سوم اينكه : نفس آدمى بحسب طبع اوليش صفا و جلايى دارد كه با داشتن آن حق را آنطوركه هست درك مى كند، و آن را از باطل ، و نيز خير را از شر تميز مى دهد، همچنان كه در جاىديگر فرمود: (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها).
ب - جهاد فى الله : خداوند براى امتحان بشر در مسير تكامليش تمايلات و كششهاىمختلفى را در وجود او نهاده است و در نفس او نيز درك خوبى و بدى را قرار داده است .قرآن كريم مى فرمايد: و نفس و ما سوايها فالهمها فجورها و تقويها:(67) (سوگند به نفس انسانى و آن كسى كه او را مساوى آفريدش پس بديها وخوبيهايش را به او الهام كرد). و رسولانى براى او فرستاد تا تمامى راههاى نيك وبد را بيان كنند و آن تمايلات را با راههاى خوب ، جهت الهى دهند و بشر با تشخيص راهراست و انتخاب آن به بندگى خالص خداوند،نائل شود. و از طرفى شيطان را نيز آفريد تا با فريب دادن (68) انسان و وسوسهكردن (69) او، تمايلات غيرالهى را زينت (70) داده و او را دعوت (71) به ضلالتو باز ماندن از هدف حقيقى نمايد.