3 زليخا گفت : (لقد راودته عن نفسه فاستعصم ) من با يوسف مراوده كردم و او معصومبود.
قالت فذلكن الذى لمتننى فيه و لقد رودته عن نفسه فاستعصم و لئن لميفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونا من الصغرين (32)
قالت فذلكن الذى لمتننى فيه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم ...)
4- گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل ، گواهى مى دهد.( فاستعصم )
آنگاه پس از اين اشاره و نشان دادن ، اعتراف كرد به اينكه با يوسف مراوده داشته و گفتكه من او را دنبال كرده بودم ، اما دست از عفت خود برنداشت ، و خواستار عصمت و پاكىبود، و اگر چنين بى پروا دل خود را براى آنان سفره نموده و رازى را كه همواره برمخفى ماندنش سعى داشته بيرون ريخته براى اين بود كه ديد دلهاى همه ماننددل او شيداى يوسف است ، و چون همه را همدرد خود يافت شروع كرد به درددل كردن ، و اين جزئيات در جمله كوتاه (و لقد راودته عن نفسه فاستعصم ) نهفتهاست .
10- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مى روند.( فاستعصم ...ليسجنن )