فارناک

معنی کلمه فارناک در لغت نامه دهخدا

فارناک. ( اِخ ) فارناس. رجوع به فارناس شود.

معنی کلمه فارناک در فرهنگ اسم ها

اسم: فارناک (پسر) (فارسی) (تلفظ: farnak) (فارسی: فارناک) (انگلیسی: farnak)
معنی: نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، فارناس

جملاتی از کاربرد کلمه فارناک

قبل از فارناکیان، میتروباتس (حدود ۵۲۵–۵۲۲ پ. م) توسط کوروش بزرگ و کمبوجیه دوم بر این ساتراپی حکمرانی کرده بود و بعد از مرگ کمبوجیه دوم و پیش از به شاهی رسیدن داریوش بزرگ، توسط اورِتِس ساتراپ لیدی ترور شد. بعد از اینکه اورِتِس به فرمان داریوش بزرگ کشته شد مگابازوس پسرعموی داریوش بزرگ و پسرش اوبارس دوم به حکومت رسیدند. بعد از اوبارس دوم، دیگر پسرعموی داریوش بزرگ به نام آرتاباز یکم پسر فارناک یکم در حدود سال ۴۷۹ پیش از میلاد ساتراپ فریگیه هلسپونت شده و دودمان فارناکیان را تأسیس می‌کند که تا زمان فتوحات اسکندر مقدونی برجا می‌ماند. (۳۳۸ پیش از میلاد)
پایه‌گذار این سلسله آرتاباز یکم پسر فارناک یکم برادر کوچکتر ویشتاسپ (پدر داریوش بزرگ هخامنشی) (متولد ۵۶۵ پیش از میلاد)، پسر آرشام بود.
در این شهر بود که در سال ۴۷ میلادی ژولیوس سزار رومی، فارناک دوم، پادشاه پونتوس، را شکست داد و بعدها این شهر مبدل به یک استان رومی شد.
بغپات راه برادر بزرگتر خود فارناک را دنبال کرد و با اقامت در داسکیلیون به عنوان ساتراپ فریگیه هلسپونت منصوب شد.