(و اذ قتلتم نفسا، فاداراتم فيها)، الخ در اينجاباصل قصه شروع شده ، و كلمه (اداراتم ) دراصل تداراءتم بوده ، و تدارء بمعناى تدافع و مشاجره است ، و از ماده(دال - را - همزه ) است ، كه بمعناى دفع است ، شخصى را كشته بودند، و آنگاهتداف ع مى كردند، يعنى هر طائفه خون او را از خود دور مى كرد، و بديگرى نسبت ميداد.
قرآن بعد از ذكر ريزه كاريهاى اين ماجرا، باز آن را به صورت خلاصه و كلى در دوآيه بعد چنين مطرح مى كند: (به خاطر بياوريد هنگامى كه انسانى را كشتيد، سپسدرباره قاتل آن به نزاع پرداختيد و خداوند (با دستورى كه در آيات بالا آمد) آنچه رامخفى داشته بوديد آشكار ساخت ) (و اذ قتلتم نفسا فاداراتم فيها و الله مخرج ما كنتمتكتمون ).