فاحبط

معنی کلمه فاحبط در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
حبط (۱۶ بار)ف (۲۹۹۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه فاحبط

- اى اميرالمومنين ! اينكه گفتى قريش دست به انتخاب زد و موفق و پيروز همگرديد، اگر قريش آن را كه خداى عزوجل برايش صلاح ديده بود انتخاب مىكرد، كار درستى كرده بود، نه نابجا و بى مورد. و اما اينكه گفتى قريش نمى خواستكه نبوت و خلافت در ميان ما باشد، خداى عزوجل اين گونه كسان را چنين توصيف كردهاست : ذلك بانهم كرهوا ما انزل الله فاحبط اعمالهم . يعنى بدان سبب كه آنها از آنچهخداوند نازل كرد كراهت داشتند، خداوند نيز اعمال ايشان را نابود فرمود. عمر گفت :
و با در نظر گرفتن اينكه هيچ خير و صلاحى در هيچ عملى نيست مگر با ايمان به خدا ورسولش ، و ايمان به روز جزا همچنان كه در آيه (اولئك لم يومنوا فاحبط اللّه عمالهم) و آياتى ديگر از اين معنا خبر داده ، لذا (ابرار) كسانى هستند كهعمل خير را به خاطر ايمان به خدا و رسول او و روز جزا انجام مى دهند، چون ايمانشانايمان رشد و بصيرت است ، يعنى خود را بنده و مملوك پروردگار خود مى دانند، و معتقدندكه خلق و امرشان به دست او است ، و خودشان مالك نفع و ضررى براى خود نيستند، قهرامعتقدند كه نبايد اراده كنند مگر چيزى را كه پروردگارشان اراده كرده ، و انجام ندهند مگرعملى را كه او بپسندد، در نتيجه اراده او را بر اراده خودشان مقدم مى دارند، و براىخشنودى او عمل مى كنند، هر چند كه به ضرر خودشان تمام شود، بر آن ضرر وناسازگارى با ميل درونى خود صبر مى كنند، و زحمت اطاعت او راتحمل نموده ، آنچه مى كنند به خاطر خشنودى او مى كنند، و در نتيجه در مرحلهعمل عبوديت را خالص براى خدا مى سازند.
((عبد اللّه عابدٌ ثمانين سنةً ثمَّ اشرف على امراءةٍ فوقعت فينفسهفنزل اليها فراودها عن نفسها فطاوعته فلمّا قضى منها حاجته طرقه ملك الموتفاعتقل لسانه فمرَّ سائلٌ فاءشار اليه اءن خذ رغيفا كان فى كسائه فاحبط اللّهعمل ثمانين سنةً بتلك الزَّنيَّة و غفر اللّه له بذلك الرَّغيف )).(471)
و اين كه گفتى : قريش دوست نداشت نبوت و خلافت در يك خانواده باشد، خداوندمتعال گويد: ( ذلك باءنهم كرهوا ما انزل الله فاحبط اءعمالهم :) آنان دوستنداشتند آنچه را خداوند نازل نمود، و همه اعمال آنان از بين رفت .
پس از آنچه گذشت معلوم شد مراد از اعمالى كه حبط مى شود، مطلق كارهائى است كهانسان به منظور تاءمين سعادت زندگى خود انجام مى دهد، نه خصوصاعمال عبادتى ، و كارهائى كه نيت قربت لازم دارد، و مرتد، آنها را درحال ايمان ، و قبل از برگشتن به سوى كفر انجام داده ، علاوه بردليل گذشته ، دليل ديگرى كه مى رساند: مراد ازعمل ، مطلق عمل است ، نه تنها عبادت ، اين است كه : ديديد حبط را به كفار و منافقين همنسبت داده ، با اينكه كفار عبادتى ندارند، و دراين باره فرموده : (يا ايها الذين آمنوا انتنصروا اللّه ينصركم و يثبت اقدامكم ، و الذين كفروا فتعسا لهم واضل اعمالهم ، ذلك بانهم كرهوا ما انزل اللّه ، فاحبط اعمالهم ).
ذلك بانهم اتبعوا ما اسخط اللّه و كرهوا رضوانه فاحبط اعمالهم
حديث : 1 ابى رحمه الهقال حدثنا محمد بن يحيى العطار عن محمد بناحمد عن الحسن بن الحسين اللولوى رفعه عنعمروبن شمر عن جابر عن ابى جعفر عليه السلامقال عبدالله عابد ثمانين سنه ثم اشرف على المراه فوقعت فى نفسهفنزل اليها فراودها عن نفسها فطاوعته فلما قضى منها حاجته طرقه ملك الموتفاعتقل لسانه فمر سائل فاشار اليه ان خذ رغيفا كان فى كسائه فاحبط اللهعمل ثمانين سنه يتلك الزنيه و غفر الله له بذلك الرغيف .
ثواب صدقه   حديث : 1 ابى رحمه الهقال حدثنا محمد بن يحيى العطار عن محمد بناحمد عن الحسن بن الحسين اللولوى رفعه عنعمروبن شمر عن جابر عن ابى جعفر عليه السلامقال عبدالله عابد ثمانين سنه ثم اشرف على المراه فوقعت فى نفسهفنزل اليها فراودها عن نفسها فطاوعته فلما قضى منها حاجته طرقه ملك الموتفاعتقل لسانه فمر سائل فاشار اليه ان خذ رغيفا كان فى كسائه فاحبط اللهعمل ثمانين سنه يتلك الزنيه و غفر الله له بذلك الرغيف .
(...اولئك لم يؤ منوا فاحبط اللّه اعمالهم ...).(388)
دوم اينكه قريش حق نداشته است كه در مقابلانتخاب خداوند، خودش ‍ دست به انتخاب بزند و اين مطلب اشاره به اين آيه دارد كه مىفرمايد: ما كان لمومن و لا مومنه اذا قضى الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره منامرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا. يعنى هيچ مرد و زن مومنى را دركارى كه خدا و رسولش حكم كنند حق اراده و اختيار نيست . و هر كس كه خدا و رسولش رانافرمانى كند به گمراهى آشكارى افتاده است . (احزاب / 33). و گذشته از آن ، عدمموافقت قريش را در جمع بين نبوت و خلافت در بنى هاشم بشدت رد كرده و گفته است :خداوند اين گونه مردم را در قرآن چنين وصف كرده : ذالك بانهم كوهوا ماانزل الله فاحبط اعمالهم . (محمد/9). (549)