[ویکی الکتاب] معنی غَوِیٌّ: به خطا رفته - گمراه معنی غَاوِینَ: گمراهان (کلمه غاوون جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوی و مصدرش غی است و غی معنایش خلاف معنای رشد است و رشد به معنای رسیدن به واقع است و رشید کسی را گویند که اهتمام نمیورزد مگر به آنچه که حق و واقع باشد و در نتیجه غوی کسی است که راه باطل را برود و از راه... معنی غَاوُونَ: گمراهان (کلمه غاوون جمع اسم فاعل است و مفرد آن غاوی و مصدرش غی است و غی معنایش خلاف معنای رشد است و رشد به معنای رسیدن به واقع است و رشید کسی را گویند که اهتمام نمیورزد مگر به آنچه که حق و واقع باشد و در نتیجه غوی کسی است که راه باطل را برود و از راه... ریشه کلمه: غوی (۲۲ بار) «غَوی» از مادّه «غیّ» به معنای کاری جاهلانه که از اعتقاد نادرستی سرچشمه می گیرد گرفته شده، و چون در اینجا آدم(علیه السلام)به خاطر گمانی که از گفته شیطان برای او پیدا شده بود، ناآگاهانه از شجره ممنوع خورد، از آن تعبیر به «غوی» شده است. بعضی از مفسران، «غوی» را به معنای جهل و نادانی ناشی از غفلت، بعضی به معنای محرومیت، و بعضی به معنای فساد در زندگی گرفته اند.
جملاتی از کاربرد کلمه غوى
راغـب مـى گـويـد: (غـىّ) بـه مـعـنـاى جـهلى است كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد، چونگاهى اوقات جهل آدمى ناشى از نداشتن عقيده است ، چه عقيده صحيح و چه فاسد، و گاهىهـم نـاشى مى شود از اعتقاد به چيزى كه فاسد است ، و كلمه (غىّ) به معناى آن جهلىاسـت كـه نـاشـى از داشـتـن عقيده فاسد باشد، نه از بى اعتقادى ، و در قرآن كريم آمده :(ما ضلّ صاحبكم و ما غوى ).
ابن عباس آهى سرد كشيد و گفت : شنيدم از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كهمى فرمود: على مع الحق و الحق معه و هو الامام و الخليفه من بعدى فمن تمسك به فاز ونجا و من تخلف عنه ضل و غوى ، على يكفنى و يغسلنى و يقضى دينى و ابو سبطى الحسنو الحسين و من صلب الحسين تخرج الائمه التسعه و منها هدى هذه الامة .
O كلمه ((غَوى )) از ((غَىّ)) در برابر رشد است ، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مى دارد. خداوند درباره ى آدم فرمود: ((فغوى )) امّا درباره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (ما ضلّ صاحبكم و ما غوى )(642)
در پاره اى از روايات نقل شده كه در عصر پيامبر مردى ضمن سخنان خود چنين گفت : (مناطاع الله و رسوله فقد فاز، و من عصاهما فقد غوى ): (كسى كه خدا و پيامبرش رااطاعت كند رستگار است ، و كسى كه اين دو را مخالفت كند گمراه و نارستگار است ).
بـه خـلاف ايـن كـه ضمير در جمله (ما راى ) را به فؤ اد برگردانيم ، كه درصورتحاصل معنايش تصديق خدا خواهد بود فواد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را درآنچه كه ديده ، نه تصديق فؤ اد رويت آن جناب را، و كلام هم بر طبق همان سياق سابقش كه از جمله (ما ضل صاحبكم و ما غوى ان هو الا وحى يوحى ...) شروع مى شد جارى شدهاست ، كه همواره خدا آن جناب را تصديق مى كرده است .
و النجم اذا هوى ما ضل صاحبكم و ما غوى و ما ينطق عن الهوى .(139)
امـا بـبـيـنيم اين سوگند براى چه ياد شده است ؟ آيه بعد چنين توضيح مى دهد: (هرگزدوسـت شـمـا (مـحـمـد) مـنـحـرف نـشـده و مـقـصـد را گـم نـكـرده اسـت ) (مـاضل صاحبكم و ما غوى ).
و نيز ميگويد كلمه (غى ) به معناى جهلى است كه از اعتقادىباطل ناشى شده باشد، چون انسانهاى جاهل دو قسمند، يكى آن جاهلى كه جهلش ناشى ازاعتقاد نباشد، يعنى انسانى غير معتقد باشد، نه اعتقاد درستى داشته باشد و نه اعتقادنادرستى ، و ديگرى آن جاهلى است كه جهلش از اعتقادى فاسد منشا گرفته است كهجهل چنين انسانى را (غى ) مينامند و مى گويند: (فلان له غى - فلانى داراى غى است)، در قرآن كريم هم آمده آنجا كه درباره رسول خدا به مشركين فرموده : (ماضل صاحبكم و ما غوى ) و نيز فرموده : (و اخوانهم يمدونهم فى الغى ).
هـنـگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) متوجه شد كه اين امر بر آنها گران آمده استمردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بى نظيرى در تمجيد و توحيد خداوند ايراد كرد،سـپـس افـزود: ايـها الناس ما انا سددتها، و لا انا فتحتها، و لا انا اخرجتكم و اسكنته ، ثمقـراء (والنـجم اذا هوى ما ضل صاحبكم و ما غوى و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى): (اى مـردم ! من شخصا درها را نبستم و نگشودم ، و من شما را از مسجد بيرون نكردم ، وعلى را ساكن ننمودم ) (آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود)
اينجا بود كه از سوى پروردگار، اين آيه نازل شد: ماضل صاحبكم و ما غوى ؛ (133) هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گمنكرده است . برخى از مسلمانان ناآگاه كه گمان مى كردند اين كار به خاطر خويشى وىبا على انجام شده ، سخنانى را در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشتند. دراين ميان عباس و حمزه بيش از ديگران تحريك شده بودند. مورخان نوشته اند كه : حمزهنزد پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول الله ، اءنا عمك و اءنا اءقرب اليك من على .قال : صدقت يا عم انه و الله ما هو عنى بل هو من اللهعزوجل ؛ (134) اى رسول خدا، من عموى تو هستم و من از على به تو نزديك ترم .پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: عمو جان رست مى گويى ، اما به خدا سوگند ايندستور از سوى من نبوده ، بلكه از سوى پروردگار است .