غولک

معنی کلمه غولک در لغت نامه دهخدا

غولک. [ ل َ ] ( اِ ) کوزه ای باشد که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه دارند تا زر و سیمی که از مردم بگیرند یا مردم بطریق نذر نهند در میان آن اندازند.( فرهنگ جهانگیری ). کوزه چرم کرده که تمغاچیان و محترفه زر در آن اندازند. ( فرهنگ رشیدی ). کوزگک سفالین یا صندوقچه ای فلزی که کودکان پول در آن ریزند و جمع کنند. غُلَّک. غوله. طَبل. کولک. قُلَّک. رجوع به برهان قاطع، انجمن آرا، آنندراج ، غُلَّک و قلک شود. || راز و رمز و هر چیز پنهانی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه غولک در فرهنگ عمید

= قلک

معنی کلمه غولک در فرهنگ فارسی

( اسم ) کوزه ای که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه که دارند تازر و سیمی که از مردم بگیرند در آن ریزند ۲ - کوزه ای سفالین یا صندوقچه ای که کودکان پول خود را در آن ذخیره کنند .

معنی کلمه غولک در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:جنغولک بازی

جملاتی از کاربرد کلمه غولک

در منطقهٔ ما افسانه ای داریم که نامش غولک است. در باور مردم، غولک یک جانور پشمالویی است که خیلی هم زور دارد. کارش به این شکل است که آدم‌ها را فریب می‌داده‌است، در بیابان می‌کشانده، آنها را تکه‌تکه می‌کرده و می‌خورده.

امیر پسر بچه‌ای است که از اینکه پدرش مجبور است برای آقای فراست کار کند ناراحت است. پدر امیر در کار انیمیشن سازی است و یک عروسک ساز حرفه‌ای است ولی آقای فراست با پدرش بداخلاق است و احترام او را نگه نمی‌دارد. پدربزرگ امیر در کار خیمه شب بازی است و در کارش استاد است او یک چراغ جادو به امیر هدیه می‌دهد که غولی از آن بیرون می‌آید و امیر را برای دیدن آینده‌اش به زمان آینده می‌برد. امیر پس از دیدن آینده تصمیم می‌گیرد به کمک غولک به پسرش کمک کند و اوضاع را رو به راه می‌کند