غوطی

معنی کلمه غوطی در لغت نامه دهخدا

غوطی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب به غوطه دمشق. رجوع به غوطه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 شود.
غوطی. [ غ ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به غوط ( اِخ ). رجوع به غوط و غوت و گُت شود.
- الفبای غوطی . رجوع به گُت و گتی شود.
- صنایع غوطی . رجوع به گُت و گتی شود.
غوطی. [ ] ( اِخ ) حسن بن علی بن روح بن عوانه دمشقی غوطی کفر بطنانی ، مکنی به ابوعلی. از هشام بن خالد ازرق روایت کند، و ابوبکربن مقری از وی روایت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 183 ).

معنی کلمه غوطی در فرهنگ فارسی

حسن بن علی بن روح بن عوانه دمشقی غوطی کفر بطنانی مکنی به ابوعلی .

جملاتی از کاربرد کلمه غوطی

شمس تبریز! چو در جوی تو غوطی خوردم جامه گم کردم و خود نیست نشان از لب جو
آیم بدریای قدم وز فرق سر سازم قدم در بحر چون غوطی خورم دامن پر از گوهر کنم
چون میت پردل کند در بحر دل غوطی خوری این ترانه می‌زنی کاین بحر را پایاب کو
خوش خوش اندر بحر بی‌پایان او غوطی خورد تا ابدهای ابد خود این سر و پایان ما
در قدرت مخدومی شمس الحق تبریزی غوطی بخوری بینی حق را به نظار آخر
گر ساعتی ببری ز اندیشه‌ها چه باشد غوطی خوری چو ماهی در بحر ما چه باشد
غوطی بخورد جان به تک بحر و شد گهر این بحر و این گهر ز پی لعل توست زار