غوان

معنی کلمه غوان در لغت نامه دهخدا

غوان. [ غ َ نِن ْ ] ( ع ص ، اِ ) رجوع به غوانی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه غوان

بزی با امانی و حور قبایی به رود غوانی و لحن اغانی
چو ما در رسیدیم در می فکندند ستون خیام غوانی ز مرقع
پس از شکوفه چمن جای ار غوان باشد گل ست گو برود جای خود به خار دهد
هر عین و هر عرض چو دهان بسته غنچه‌ای است کان را حجاب مهد غوانی نهاده‌ای
رفتن دیر مغان خواجو بهنگام صبح از غوانی و شراب ارغوان یافتیم