غواض

معنی کلمه غواض در لغت نامه دهخدا

غواض. [ غ َ ضِن ْ ] ( ع ص ، اِ ) غواضی. ج ِ غاضیة( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غاضیة شود.

جملاتی از کاربرد کلمه غواض

از پيشوايان مذهبى ما دستور اكيد رسيده است كه خود را بشناسيم و بسان غواضان دردرياى وجود خود فرو رويم و با نورافكنهاى قوى خود، به شناسائى درون خودبپردازيم تا راز درون مت بر ما روشن گردد.
مژگان من وظیفهٔ خوناب می‌خورد غواض نان ز سفرهٔ گرداب می‌خورد