غنیمت گرفتن

معنی کلمه غنیمت گرفتن در لغت نامه دهخدا

غنیمت گرفتن. [ غ َ م َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) غنیمت یافتن. گرفتن اموال دشمنان. غَنم. غُنم. غَنَم. غُنمان. غَنیمة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
ز هر جای چندان غنیمت گرفت
که لشکر همی ماند اندر شگفت.فردوسی. || غنیمت شمردن. غنیمت دانستن :
بیا ساقی از ناله پیمانه گیر
چمن را غنیمت چو میخانه گیر.ملاطغرا ( از آنندراج ).- به غنیمت گرفتن ؛ غنیمت شمردن. غنیمت دانستن : سخن وزیر به غنیمت گیر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685 ).

معنی کلمه غنیمت گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گرفتن اموال دشمنان غنیمت یافتن ۲ - غنیمت شمردن غنیمت دانستن . یا به غنیمت چیزی را . غنیمت شمردن .

جملاتی از کاربرد کلمه غنیمت گرفتن

در وهلهٔ اول حمله و هجوم قوای دولتی به مجلس در مقابل یک مقاومت دلیرانهٔ مجاهدین راه آزادی در هم شکست و قشون مهاجم رو به فرار گذارد و قسمتی از میدان مجلس آزاد شد و در نتیجهٔ کشته شدن توپچی‌هایی که توپ‌های آن‌ها در صف مقدم بود، چند اراده توپ بدون محافظ در جلوخان مجلس باقی ماند. مجاهدین که از این پیشرفت خود تشجیع شده بودند، برای به غنیمت گرفتن توپ‌ها درب مجلس را باز کردند و چند نفر به سرکردگی مرحوم اسدالله خان جهانگیر، عمه‌زاده مرحوم میرزا جهانگیر خان (صور اسرافیل) در میان گلولهٔ توپ و تفنگ، خود را به توپ‌ها رسانیده و آن‌ها را در تصرف در آورده، به طرف مجلس کشیدند. ولی غفلتاً شلیک شدیدی از طرف قشون دولتی شد و اسدلله خان شهید گردید و چند نفر مجروح شدند...