غندور

معنی کلمه غندور در لغت نامه دهخدا

غندور. [ غ َ ] ( ع ص ) جوان که با تبختر و ناز راه رود. ( از منجد الطلاب ). مؤنث آن غندورة. رجوع به غندورة شود. دزی در ذیل قوامیس العرب ( ج 2 ص 229 ) گوید: غندور جوانی است که وضع پستی داشته باشد و در رفتار خود ظاهرسازی کند و ظرافت بخرج دهد، دوستانش او را احمق و خوشگذران و ظاهرآرا شمارند. وی تظاهر به پردلی و شهامت کند و میکوشد تا دختران او را بپسندند، و بشرط آنکه پول داشته باشد سخی و جوانمرد است ، و همچنین دخترانی را که شبیه صفات مزبور را داشته باشند نیز غندور گویند. ج ، غنادیر، غَنادِرة. رجوع به دزی ج 2 ص 229 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه غندور

شرکت آرامکس در سال ۱۹۸۲ توسط فادی غندور راه‌اندازی شد و در حال حاضر شمار کارکنان این شرکت بالغ بر ۱۳ هزار نفر است و دارای عملیات در ۵۴ کشور جهان می‌باشد.
جمال الغندور (عربی: جمال محمود الغندور؛ زادهٔ ۱۲ ژوئن ۱۹۵۷) داور بازنشستهٔ فوتبال اهل مصر است. او بیشتر به خاطر قضاوت جنجالی دیدار اسپانیا و کره جنوبی در یک‌چهارم نهایی جام جهانی ۲۰۰۲ که به برتری کره در ضربات پنالتی انجامید، شهرت دارد. در آن بازی غندور دو گل اسپانیا را به طرز مشکوکی مردود اعلام کرد. پس از این جنجال ، او به کار خود به عنوان داور پایان داد.