غلغلک. [ غ ُغ ُ ل َ ] ( اِ ) در تداول عامه کوزه کوچک سفالین با گردن دراز و باریک. کوزه سرتنگ. تنگ سفالین. گراز. غلغلک. [ غ ِ غ ِ ل َ ] ( اِ ) جنبانیدن انگشتان در زیر بغل و پهلوی آدمی تا به خنده درآید . خارانیدن جایی حساس از تن کسی تا او را خنده افتد، چون زیربغل و کف دست و کف پای. غلغلیچ. غلغلیج. غلغلیچه. دغدغه. غلغچ. غلملیج. کلخرجه. رجوع به غلغلیچ. شود.
معنی کلمه غلغلک در فرهنگ معین
(غِ غِ لَ ) (اِمر. ) به خنده آوردن کسی با تحریک زیر بغل یا شکمش .
معنی کلمه غلغلک در فرهنگ عمید
کوزۀ کوچک سفالی با گردن دراز و باریک ، تنگ سفالی. = قلقلک
معنی کلمه غلغلک در فرهنگ فارسی
( اسم ) کوزه کوچک سفالین با گردنی دراز و باریک تنگ سفالین .
معنی کلمه غلغلک در ویکی واژه
solletico به خنده آوردن کسی با تحریک زیر بغل یا شکمش.
جملاتی از کاربرد کلمه غلغلک
شنیدن و تشخیص خنده سایر گونهها برای انسان سخت است، زیرا تنوع بسیاری دارد. اما با بررسی صدای موشها، دانشمندان مشاهده کردند که موش هنگام بازی با یکدیگر همان صدای جیر جیر متمایز را ایجاد میکنند که وقتی یک پژوهشگر موشر را غلغلک میدهد. به نظر میرسد که خنده ممکن است یک رفتار پستاندارانی فراگیر باشد که به جای شوخی، با پیوند اجتماعی و محبت مرتبط است.
"خنده بر انصاف سیاسی غلبه میکند، و فیلم سرسخت شدن، باعث خنده من شد؛ و با موقعیتهایی که فکر نمیکردم؛ توانست مرا غلغلک دهد. فیلم قلب گرمی در زیر پوسته ظاهراً غلغلکدار خود دارد."