غلبات

معنی کلمه غلبات در لغت نامه دهخدا

غلبات. [ غ َ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ غَلَبَة. ( غیاث اللغات ). رجوع به غلبة شود.

معنی کلمه غلبات در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) چیره شدن کسی بر کسی پیروز گشتن ۲ - ( اسم ) چیرگی پیروزی ۳ - استیلائ تسلط ۴ - کثرت فراوانی بسیاری ۵ - کثرت استعمال شیوع ۶ - ( اسم ) گروه بسیار جمعیت ازدحام ۷ - بانگ فریاد . یا غلبه دم . جمع شدن خون در وریدها و شریان های یک عضو هجوم خون در یک عضو احتقان . یا غلبه روییدن . پر پشت روییدن . یا غلبه خون ( دم ) فشار خون اشتداد دم .

جملاتی از کاربرد کلمه غلبات

زیرا غلبات بوی آن مشک صبری بنهشت یوسفان را
چون آتش عشق در غلبات وقت بخانه پردازی وجود صفات بشریّت برخاست در پناه نور شرع بهر قدمی که بر قانون متابعت که صورت فناست می زند نور کشش که فنابخش حقیقی است از الطاف ربوبیّت استقبال او می کند که: «من تقرّب الی شّبراً تقرّبت الیه ذراعاً»
شراب تلخ: غلبات عشق که وجود اعتباری صوفی را به کلی از او بگیرد.
پیدا شده در وجود او عالم چون در غلبات مهر جرم زر
غلبات هوا و نفس فضول داردش بر خلاف حکم رسول
آن عزیزی گوید: در بادیه می‌شدم یکی دیدم بیک پا می‌جست در غلبات وجد خویش.
عاشق را از غلبات عشق خود برآمدن بهتر بود از آنکه در بر معشوق درآمدن زیرا که داند که مَن جاوَزَ حَدَّهاوُرِثَ ضدَّهُ راست است راه بنده از بندگی بیرون شود اما ببالای آلای شاهی بر نتواند آمد که او را با اوئی او صعود ممکن نیست و بعالم بندگی باز نتواند افتاد تا مؤنتاو را شاه تحمل کند مُذْبذَبینَذلکَ لا الی هؤلاءُ ولا الی هؤلاءِ برداشته نه افکنده نه شاه نه بنده نَعوُذُ بِاللّهِ مِنَ الْحورُ بَعدَ الکُورِ و آنچه گفته‌اند که فراق برتر از وصال است راست است زیرا که فراق بعد از وصال تصور توان کرد و پیوستن با او خود بریدن است از خود و بریدن از خود بتحقیق پیوستن است با او بدین نسبت وصال فراق است از خود و فراق از خود وصالست با او و آنچه عاشق طلب فراق خود می‌کند بهلاک کردن خود چنانکه ابن موفق گرد بازار بصره سفره بخود برآورد و می‌گفت: مَنْ ماتَ عِشْقاً فَلْیَمُتْ هکَذا لاخَیْرَ فی عِشْقٍ بِلامَوْتٍ
باشد که در ابتدا چون آینه دل از صفات بشریت و زنگار طبیعت صافی شود بعضی صفات روحانی بر دل تجلی کند و آن از غلبات انوار روجانیت بود. و باشد که نور ذکر و نور طاعت بر انوار روح غلبه کند و دریای روحانیت در تموج آید و فوج موجی بساحل دل تاختن آرد بر صفای آینه دل تجلی پدید آید.
عاشق را باید انس بمحبوب بدرجۀ باشد که اگر هزار زخم تیغ بر وی آید صفای انس را ملاک کند. ادریس نبی صَلَواتُ اللّه وَسَلامُه عَلَیه گفت در غلبات محبت: لَوْ کانَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بَحْرٌ مِنَ النّار لَطَرَحْتُ نَفْسی فیه شَوْقاً اِلَیکَ:
از غلبات عشق او عقل چه شور می‌کند وز لمعان جان او جانوری چه می‌شود
شراب: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مستوجب ملامت باشد و آن اهل کمال را باشد، که اخص‌اند، در نهایات سلوک.