غلامه

معنی کلمه غلامه در لغت نامه دهخدا

( غلامة ) غلامة. [ غ ُ م َ ] ( ع اِ ) مؤنث غلام. ( منتهی الارب ). در اشعار عرب غلامة مؤنث غلام استعمال شده است. کنیز. اَمَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غلام شود.

جملاتی از کاربرد کلمه غلامه

فقال (عليه السلام ): نعم . قال السائل و له هذه العروض ؟!فقال (عليه السلام ): يا ابا محمد فتاءمرنى ان امره ان يبيع داره و هى عزة و مسقط راءسهاو يبيع جاريته التى نقية الحر و البرد و تصون و جهه و وجه عياله او امره ان يبيعغلامه و جمله و هى معشته و قوته ؟ ياءخذ الزكوة فهى لهحلال و لا يبيع داره و لا غلامه و لا جمله

و از اخبار مشهوره روايتى است كه از حضرت صادق - عليه السلام - شده است كه فرمود: ان زين العابدين صلوات الله و سلامه عليه بكى على ابيه اربعين سنه صاثمانهاره ، قائما ليله فاذا حضر الافطار جاء غلامه و شرابه فيضعه بين يديه ويقول كل يا مولاى فيقول قتل ابن رسول الله صلى الله عليه و آله جائعاقتل ابن رسول الله عطشانا فلا يزال يكرر ذلك و يبكى حتىيبل طعامه من دموعه فلم يزل كذلك حتى لحق بالله عزوجل . (243) به درستى كه حضرت زين العابدين - عليه السلام - برپدر بزرگوارش صلوات الله و سلامه عليه چهل سال گريست ، در حالى كه روزها را به صيام و شبها را به قيام به پايان مى برد و چون هنگام افطار رسيدى ، غلام آن حضرت مى گذاشت و عرض مى كرد:تناول فرماى اى آقا و خداوند من . پس مى فرمود: فرزند پيغمبر خداى گرسنه كشته شد، پسر پيغمبر خداى تشنه كشته شد و پيوسته مكرر مى نمود و مى نگريست تا اينكه غذاى او از آب چشم مباركش تر مى شد و بر اين حالت بود تا به حق متعال اتصال گرفت .