غلاظ و شداد. [ غ ِ ظُ ش ِ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) به معنی غلاظ شداد است. رجوع به غلاظ شداد شود. - قسمهای غلاظ و شداد ؛ سوگندهای سخت و استوار. قسمهای مغلظه. - مأموران غلاظ و شداد. رجوع به غلاظ شداد شود. - ملائکه غلاظ و شداد ؛ ( در تداول ). رجوع به غلاظ شداد شود.
جملاتی از کاربرد کلمه غلاظ و شداد
نيز از سلمان فارسى نقل شده است : روزى امير المؤ منين عليه السلام به من فرمود: اىسلمان ! آيا دوست دارى رفيقت را ببينى ؟ عرض كردم : بلى يا امير المؤ منين ! آن حضرتلب هاى خود را حركت داد ناگهان ديدم ملائكه غلاظ و شداد فردى را مى آوردند در حالىكه زنجيرهايى از آن در گردنش بود و آتش از بينى او بيرون مى آمد و سرش به سوىآسمان بلند و دود او را احاطه كرده بود.
پس عبدالرحمان يكايك اعضاى شورا را سوگندهاى غلاظ و شداد داد و از ايشان عهد وپيمان گرفت كه اگر او با يكى از آنها بيعت كند، نه تنها با انتخابش مخالفت نكنند،بلكه اگر كسى هم با او و انتخابش مخالفت كرد، وى را تنها نگذارند و از او پشتيبانىنمايد. آنان نيز بر همان قرار سوگند خوردند. پس عبدالرحمان پيش آمد و دست على (ع )را در دست گرفت و به او گفت :
از حيله هاى نفسانى غافل مشو كه نفس و شيطان در كمين هستند و در پى فرصت مى گردندكه انسان را از راه حق برگردانند. هيچ گاه به كمالات خود مغرور مشو، كه غرور ازشيطان است . هميشه به خود بدبين باش ، و از سوء عاقبت در ترس و هراس باش . واگر ديدى در تو از اين علوم اعجاب و خودبينى و خودپسندىحاصل شده است ، بدان كه طعمه ابليس شدى و از راه سعادت دور افتادى . و آن گاه نظركن ببين جز پاره [اى ] اصطلاحات بى مغز، چه در دست دارى ؟ آيا مى توان با ايناصطلاحات ، ملائكة اللهِ غلاظ و شداد را جواب داد؟ آيا مى شود با هيولى و صورت ومعانىِ حرفيه و مانند اينها، خداى عالم را بازى داد؟ گيرم در اين عالم كه كشف سرايرنمى شود، بتوان به بندگان خدا تدلّل و تكبّر كرد و با آنها با تحقير و توهين رفتاركرد، آيا مى توان در قبر و قيامت هم باز با همين پاى چوبين رفت و از صراط هم مى توانبا اين پاى چوبين گذاشت ؟ علم قرآن و حديث ، بايد اصلاححال تو را كند و اخلاق دوستان خدا را در تو ايجاد كند، نه پس از پنجاهسال تحصيل علوم دينى ، به صفات شيطانى تو را متّصف كند.(130)
و جـمـله (لا يـعـصـون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يومرون ) به منزله تفسيرى است براىجـمـله (غـلاظ شـداد)، مـى فرمايد: منظور از غلاظ و شداد اين است كه فرشتگان نامبردهمـلازم آن مـاءمـوريـتـى هـسـتـنـد كـه خـداى تـعالى به آنان داده ، و غير از خدا و اوامرش هيچعامل ديگرى از قبيل رقت و ترحم و امثال آن در آنان اثر نمى گذارد، و خدا را با مخالفت ويا رد، عصيان نمى كنند، هر چه را ماءمور باشند مو به مو اجرا مى كنند، بدون اينكه چيزىاز خود آنان فوت شود، و يا به خاطر ضعف و خستگى از ماءموريت كم كنند، (نتيجه عذابىكـه آنـان بـه انـسان ها مى دهند عذابى است كه اگر انسانى آن را انجام مى داد، مى گفتيمفلانى شكنجه گرى غلاظ و شديد،
مـــراد از تـــوصـــيـــف مـــلائكـه مـوكـل بـر جـهنم به غلاظ و شداد بودن و اينكه : (لايعصونالله ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون )
پس به نزديك امير المؤمنين عليه السلام آمدم و قدرى آب بر وى زدم . چشم باز كرد ومرا ديد كه مى گريستم . گفت : يا ابا الدرداء! چون بودى كه اگر مرا ديدى بهحسابگاهم مى بردندى و فرشتگان غلاظ و شداد(113) گرد من گرفته ، دوستان مرافرو گذاشته ، اهل جمع را بر من رحمت آمدى آنجا رحمت تو بيشتر بودى .
در هفته سيم محصلين غلاظ و شداد تعيين نموده به انواع تعذيب و شكنجه كه تا يك هفته وصول شود والا مرا به قتل رسانند و به هيچ وجه مرا اداء آن وجه مكن نبود.