غرنا

معنی کلمه غرنا در لغت نامه دهخدا

غرنا. [ غ ُ ] ( اِ صوت ) خرناسه. خرّ و پف. خرخر کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه غرنا

و نيز سيّد جليل القدر مذكور قدس اللّه روحه در اواخر كتاب (مهج الدعوات ) فرموده است كه : (بودم من در سرّ من راءى ، پس ‍ شنيدم در سحر، دعاى قائم عليه السلام را وحفظ كردم از آن جناب ، دعا را از براى آنكه ذكر كرده بود او را از زنده ها و مرده ها وابقهم يا فرمود: واحيهم فى غرنا وملكنا. يا فرمود: سلطانناودولتنا. و بود اين قصه در شب چهارشنبه سيزدهم ذيقعده سنه 638.)

اما بعد فان بلالا غرنا بالله فكدنا نعتربه ثم سبلناه فوجدناه خبا مكة يعنى اى عبدالرحمان ! ابن ابى برده خواست از راه عبادت و پرستش خدا، ما را بفريبد، و نزديك بود فريفته او شويم ولى چون او را آزمايش كرديم ، آشكار شد كه آنچه مى كند، فقط محض تزوير و نيرنگ است و باطنى آلوده دارد.(62)