غالب گشتن
طبقه محكوم از آنجا كه امكانات مادى و قدرت و نيروى غالب گشتن نداشتند به دو طبقه تقسيم مى شدند، روابط اين دو طبقه هم در بين خود، همان روابطى بوده كه دو طبقه اول با هم داشتند (براى اينكه مردم ، بر آن دين و سنتى در مى آيند كه پادشاهان آنها برآن دين باشند) در نتيجه عامه مردم هم به دو طبقه تقسيم مى شدند: يكى (ثروتمندان خوشگذران و عياش ) و ديگرى طبقه (ضعيف و عاجز و برده ) و سرانجام طبقه ضعيفهم به دو طبقه (ضعيف ) و (ضعيف تر) تقسيم مى شدند تا مى رسيد به دو طبقه(مرد خانه ) و (اهل خانه ) (زن و فرزند) و همچنين در طبقه (زن ) و (مرد)،مردان در همه شؤ ون زندگى داراى حريت اراده وعمل بودند و طبقه زنان از همه چيز محروم و در اراده وعمل تابع محض مردان و خادم آنان بودند و هيچگونه استقلال (حتى اندك هم ) نداشتند.