عویمر

معنی کلمه عویمر در لغت نامه دهخدا

عویمر. [ ع ُ وَ م ِ ] ( اِخ ) ابن زیدبن قیس ، مکنی به ابوالدرداء. رجوع به ابوالدرداء و الاعلام زرکلی و الاصابة و الاستیعاب شود.

معنی کلمه عویمر در فرهنگ فارسی

ابن زید بن قیس مکنی به ابو الدردائ

جملاتی از کاربرد کلمه عویمر

کلبی گفت: این در شأن ابو بریدة الاسلمی آمد، و هو هلال بن عویمر، که با رسول خدا عهد بست که یاری وی ندهد، و دشمنان را نیز بر وی یاری ندهد، و مسلمانان را از خود ایمن دارد، و مسلمانان نیز از خود ایمن دارند، و هر کس که بر هلال بگذرد، و قصد مصطفی (ص) و اسلام دارد، هلال او را منع نکند، و راه بوی فرو نگیرد.
نسب او را چنین گزارش کرده‌اند: «ام ورقه بنت عبدالله بن حارث بن عویمر بن نوفل انصاری»