عنقائی

معنی کلمه عنقائی در لغت نامه دهخدا

عنقائی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عنقاء. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عنقاء شود.

جملاتی از کاربرد کلمه عنقائی

نظیرت در هنر مانند عنقا بود در عالم به عالم گر نبودی همچو عنقا نام عنقائی
من که بودم همچو واعظ عندلیب هر چمن قاف هم دارد قبول اکنون به عنقائی مرا
بانگ پشه مگذران بر گوش جم گر فرستی لحن عنقائی فرست
بر سر کوی تو یک دم گر زند خفاش پر زیبد ار در ملک هستی کار عنقائی کند
میشود هم ز باد عنقائی کو نظر تا کند تماشائی
وگر عنقائی از مرغان ز کوه قاف دین مگذر که چون بی‌قاف شد عنقا عنا گردد ز نالانی