عناز

معنی کلمه عناز در لغت نامه دهخدا

عناز. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عَنز. رجوع به عنز شود.
عناز. [ ع َن ْ نا ] ( اِخ ) امیر قرمیسین ( کرمانشاه ) و طارم در زمان شمس الدوله. و نام او در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا آمده است. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 419 و تتمه صوان الحکمة ص 48 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه عناز

در سال ۴۳۸ مهلهل ابن محمد عناز رئیس سلسهٔ بنی عیاران شهر کرمانشاه را فتح کرد. بنی عیاران سلسله مستقل کرد در غرب ایران از (۴۰۱ تا ۵۱۱ ق).