عمیدالدین

معنی کلمه عمیدالدین در لغت نامه دهخدا

عمیدالدین. [ ع َ دُدْ دی ] ( اِخ ) اسعد، مکنی به ابونصر. وزیر اتابک سعد زنگی. رجوع به ابونصر ( اسعد... ) شود.
عمیدالدین. [ ع َ دُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالمطلب بن محمدبن علی. رجوع به عمیدی شود.

معنی کلمه عمیدالدین در فرهنگ فارسی

عبدالمطلب ابن محمد بن علی

معنی کلمه عمیدالدین در فرهنگ اسم ها

اسم: عمیدالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: amidoddin) (فارسی: عَميدالدين) (انگلیسی: amidoddin)
معنی: آن که در دین دارای مقام و منصب بزرگ است، آن که در دین تسلط دارد

جملاتی از کاربرد کلمه عمیدالدین

عمیدالدین لوبکی معروف به «خواجه عمید لوبکی» زاده سال ۶۰۱ هجری قمری در قصبه لوبک از توابع سنام هندوستان و یکی از شاعران پارسی گوی قرن هفتم است.