علاقات

معنی کلمه علاقات در لغت نامه دهخدا

علاقات. [ ع َ ] ( ع اِ ) ج ِ علاقه.

معنی کلمه علاقات در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن . ۲ - ( اسم ) دوستی . ۳ - بستگی ارتباط جمع : علایق ( علائق ) علاقجات ( غلط ) یا علاقه قرابت . ارتباط خویشاوندی . یا علاقه محبت . دوستی قلبی . یا قطع علاقه . ترک دوستی دل کندن .

جملاتی از کاربرد کلمه علاقات

جاناتان عاشق واقعی هنر است، شاید او را یکی از بینندگان و شرکت کنندگان ثابت گالری‌های هنر شهر میلان باشد! موسیقی و فیلم و سینما از دیگر علاقات این بازیکن محسوب می‌شوند. موسیقی جاز، پاپ، رپ را گوش می‌دهد. به معنایی موسیقی‌هایی که گوش می‌کند توجه دارد و گوش دادن موسقی از برنامه‌های روزانه او است. فیلم و هنرپیشه‌های زیادی را دوست دارد و عاشق فیلم‌های متعدد زیادی است.
روابط ایران و کویت (عربی: علاقات إيران والكويت) روابط دو جانبه بین جمهوری اسلامی ایران و کویت می‌باشد. کویت از حامیان اصلی عراق در جنگ علیه ایران بود.
تشکیل مجالس و تأسیس محافل مشورت اساس متین و بنیان رزین عالم سیاست است ولکن از لوازم این اساس، امور چندیست. اوّل آنکه باید اعضای منتخبه، متدیّن و مظهر خشیة اللّه و بلند همّت و عفیف النّفس باشند. ثانیاً آنکه مطّلع بر دقائق اوامر الهیّه و واقف بر اصول مستحسنهٔ مقنّنهٔ مرعیّه و عالِم بر قوانین ضبط و ربط مهامّ داخلیّه و روابط و علاقات خارجیّه و متفنّن در فنون نافعهٔ مدنیّه و قانع به مداخل ملکی خود باشند.