عقیق ناب
معنی کلمه عقیق ناب در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه عقیق ناب
به دندان لعل چون عناب می خست به عقد در عقیق ناب می خست
به لولو گه عقیق ناب می کند گهی بر لاله سنبل می پراکند
ز شوق آن لب نوشین ز دیده تا سحر هر شب عقیق ناب می ریزم سرشک لعل می بارم
کمال خسته را هر دم به یاد لعل دربارت روان از چشمه چشمش عقیق ناب میدیدم
آن باده عقیق ناب را ماند چونانکه پیاله، در مکنون را
تو نقاب رسته دُرّ ز عقیق ناب داری من خسته دل در اشگی، ز عقیق ناب دارم
شب دراز دو چشمم همی ز نوک مژه عقیق ناب چکانیده بر صحیفهٔ زر
خط لب لعل ترا بی آب نتوانست کرد نقش، کم آب از عقیق ناب نتوانست کرد
ازان میی که فروغش اگر رسد به سهیل عقیق ناب کند سبحه ثریا را