عصبات

معنی کلمه عصبات در لغت نامه دهخدا

عصبات. [ ع َ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ عَصَبة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پسران و خویشان که در شرع برای ایشان فریضه ای مقرر نباشد و در صورت تنهایی همه مال را وارث باشند. رجوع به عصبة شود : چون نوبت به سلطان محمود رسید آن ظلم برانداخت و رضا نداد که هر کجا وارث بودی از اصحاب فرایض و عصبات و اولوالارحام هیچ طلب کردندی. ( تاریخ بیهقی ص 130 ). رجوع به عصبة شود.

جملاتی از کاربرد کلمه عصبات

اندرو موشن، بلنتد عصباتی را مرور کرد و اظهار داشت: چنین زندگی استعاره‌ای که خطوط او دارند، همیشه طعمه‌ای برای قافیه‌های او است، که (به بیان ملایم تر) به نظر می‌رسد خوش شانس یا فرصت طلب باشد، و قطعاً متفکر نیست. سومین راه در نقد کتاب خود به نظر مشابهی استناد کرد و اذعان کرد تحت تأثیر متن قرار نگرفت.