عشوه نمای

معنی کلمه عشوه نمای در لغت نامه دهخدا

عشوه نمای. [ ع ِش ْ وَ / وِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) عشوه نماینده. عشوه ساز. عشوه گر :
با دل خویش هر زمان گویم
کآن بت عیب جوی عشوه نمای...اشرفی سمرقندی.

معنی کلمه عشوه نمای در فرهنگ فارسی

عشوه نماینده عشوه ساز

جملاتی از کاربرد کلمه عشوه نمای

حالتی نیست در آنکس، که بجان و دل او فتنه جلوگر عشوه نمایی نرسید
کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیستی؟ لابه گرا و دلبرا، عشوه نمای کیستی؟
گر دل بردم عشوه نمایی چه شود یابد دلم از عشوه صفایی چه شود
گنده پیریست جهان عشوه نمای دل صد تازه جوان کنده ز جای
من صید غم عشوه نمایی که تو باشی بیمار به امید دوایی که تو باشی