عشه

معنی کلمه عشه در لغت نامه دهخدا

( عشة ) عشة. [ ع َش ْ ش َ ] ( ع اِ ) درخت کم شاخ باریک شاخ در جای خراب رسته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زمین درشت و خشک. ( منتهی الارب ). زمین کم درخت ، و گویند زمین سخت. || نخل ، هرگاه سعف و برگ آن اندک گردد و انتهای آن باریک شود. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) زن باریک استخوان دست وپا. ( منتهی الارب ). مؤنث عش ، یعنی زن درازقد و اندک گوشت ، و یا زنی که استخوانهای دست و پای او دقیق و ریزه باشد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عَش شود.
عشة. [ ع َش ْ ش َ ] ( اِخ ) از قرای ذمار است در یمن. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه عشه در فرهنگ فارسی

از قرای ذمار است در یمن

جملاتی از کاربرد کلمه عشه

به بلزم وصل جنون ناگزبر عشه افتاد ز منع بلبل ادب کن بهار سودایی ست