معنی کلمه عشق گفتن در لغت نامه دهخدا
ز من عشقی بگو دیوانگان عشق راوحشی
که من زنجیر کردم پاره از دارالشفا رفتم.وحشی ( از آنندراج ).به بوستان تو عشقی بلند میگویم
چو شبنم از گل رویت نبود میشویم.صائب ( از آنندراج ).شدم پائین نافش گام چندی
حیا را گفته ام عشقی بلندی.حکیم زلالی ( در تعریف دختر زال ، از آنندراج ).