جملاتی از کاربرد کلمه عشرتگاه
صبح عشرتگاه هستی ازشفق آبستن است نیست جز خونگر بپالایدکسی این شیر را
ملک تسخیر کن که در راهست صد ازین عیش و جیش و عشرتگاه
صلحکل نذر حریفانکه درین عشرتگاه آتش وآب به هم دست وگریبان شده است
به بهتانی که سنگ راه صلحست بآغوشی که عشرتگاه صلحست
با او باشم به کامرانی در عشرتگاه جاودانی
نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو غبار خانمان لختی بروب از دل به صحرا رو
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
چه باشد گر ز عشرتگاه سلطان بدرویشی رسد بانگ نوائی