عسیلی

معنی کلمه عسیلی در لغت نامه دهخدا

عسیلی. [ ع ُ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عسیل ، که بطنی است از سامةبن لؤی ، و او عسیل بن عقبة است. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عُسَیل شود.
عسیلی. [ ع ُ س َ ] ( اِخ ) علی بن محمد عسیلی ، ملقب به نورالدین. ادیب و فقیه قرن دهم هجری. رجوع به علی عسیلی شود.
عسیلی. [ ع ُ س َ ] ( اِخ ) محمدبن موسی بن علاءالدین عسیلی. از فاضلان قدس بود و به سال 1031 هَ.ق. درگذشت. او راست : الخصائص النبویة که نظم است و شرح آن را نیز نوشته است. و القطر که منظومه ای است در نحو. ( از الاعلام زرکلی از خلاصةالاثر ).

جملاتی از کاربرد کلمه عسیلی

یاد تو بود قوت بازوی دلیران کز فیض ولای تو نذیلست عسیلی