عجالتا
معنی کلمه عجالتا در فرهنگ عمید
جملاتی از کاربرد کلمه عجالتا
خـدمـت جـنـاب مـسـتـطاب سيد العلماء الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج سيد اسد الله مدنى دامتافاضاته به قرار گزارشاتى كه از شهرستان همدان مى رسد آشفتگى هائى در سطحشـهـر مـوجـود و بـيـم آن مـى رود كـه گـروه هـاى منحرف اسلامى اختلافات و انحرافاتىنـمـايـنـد كـه با نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى مخالف باشد لهذا جنابعالى با آنكه درمجلس خبرگان نماينده هستيد عجالتا به مدت ده روز يا دو هفته به همدان تشريف ببريد واوضـاع مـنـطقه را بررسى نمائيد و احوال و فعاليت هاى منحرفين را از نزديك سخت موردمـراقـبـت قـرار دهـيـد و انشاء الله تعالى پس از برگزارى مجلس خبرگان مدتى طولانىبـراى بـررسـى اوضـاع و سـامـان دادن بـه اوضاع آشفته به همدان تشريف برده و بهمـسـائل مـربـوطـه و امـور شـرعـيـه و گرفتارى شهر و منطقه مربوط به آن رسيدگى واصلاح فرمائيد.
عـتـبه بوسى مولا على ابن موسى (ع ) از آرزوهاى من است . كرارا هم از خراسان اظهار لطفكـردنـد آقـايـان و دعـوت كـردند و من اگر فرصتى پيدا بكنم ، آرزو دارم كه بيايم خدمتايشان و خدمت همه ملت خودم خراسان ، لكن شما مى دانيد كه الان من گرفتارى هائى دارم ودر يـك اجـتـماعات بزرگى هم براى من ميسور نيست كه رفت و آمد كنم ، از اين جهت عجالتا،موقتا معذور هستم و اميدوارم كه دعا بفرمائيد من موفق بشوم به يك همچو توفيق بزرگ .
هرچند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاىبهبودى (732) به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم ومقبول واقع نشد اينك بايد به تكليف شرعىعمل كنم به نظر اينجانب ، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسمتصويب ملى خوانده شده ، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتىكه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مى كند اين جانب عجالتا از بعضىجنبه هاى شرعى آن كه اساسا رفراندم يا تصويب ملى درقبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحىصرفنظر مى كنم ، فقط به پاره اى اشكالات اشاره مى نمايم :
جواب : دولت نظامى تاثيرى در مسائل ايران ندارد بلكه در ازياد ناراحتى ها واعتصابات و تظاهرات نقش اساسى دارد، لذا پس ازتشكيل حكومت نظامى ، مسائل بدين صورت كه ملاحظه ميكنيد، تشديد شده است ، چنانچهتوقيف هويدا هم اثرى ندارد، اين هم يك مانورى است كهخيال مى كنند براى اسكات مردم ، اينگونه امور تاءثير دارد. چيزى كه بلااشكال تاءثير فى الجمله دارد اين است كه خود شاه و سلسله او بروند و آنوقت يك آرامشنسبى حاصل خواهد شد. و اما روش ما در مبارزه عجالتا همين است كه هست و من اميد اين را دارمكه همه مسائل را حل كند لكن اگر طول كشيد و احتياج افتاد، تجديد نظر خواهيم كرد.
به قرار گزارشاتى كه از شهرستان همدان مى رسد آشفتگى هايى در سطح شهر موجودو بيم آن مى رود كه گروههاى منحرف اسلامى (ايجاد) اختلافات و انحرافاتى نمايند كهبا نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى مخالف باشد، لهذا جناب عالى با آنكه در مجلسخبرگان نماينده هستيد، عجالتا به مدت ده روز تا دو هفته به همدان تشريف ببريد واوضاع منطقه را بررسى نماييد و احوال و فعاليتهاى منحرفين را از نزديك تحت مراقبتقرار دهيد و ان شاءالله تعالى پس از برگزارى مجلس خبرگان مدتى طولانى براىبازرسى اوضاع و سامان دادن به اوضاع آشفته به همدان تشريف برده و بهمسائل مربوط به آن رسيدگى و اصلاح فرماييد. جناب عالى كه به شايستگى علمى وعملى موصوف هستيد، منصوب به امامت جمعه در شهر همدان مى باشيد و چون امامت جمعه ازمناصب مربوط به ولى امر است ، كسى بدون نصب نمى تواند تصدى كند.
جـواب : مـا بـا همه ملت هاى عالم مى خواهيم دوست باشيم ، با همه دولت هاى عالم به حسبطـبـع اولى مـى خـواهـيـم دوسـت بـاشـيـم ، مـى خـواهـيـم كـه روابـط حـسـنـه ، بـا احـتـراممـتـقابل نسبت به همه داشته باشيم ، مگر اينكه دولت هائى باشند كه با ما خلاف رفتاركرده باشند و بخواهند به ما ظلم بكنند، تحميل بكنند، سلطه جوئى كنند بر ما، كه ما باآنها مخالف هستيم و هرگز اجازه نخواهيم داد كه آنها دخالتى در مملكت ما بكنند و آن سلطهجوئى هائى كه آنوقت كردند، بكنند و با آنها البته نمى توانيم روابط داشته باشيم وبـا دولت هـائى كـه با ما روابط حسنه داشته باشند، ما هم با آنها روابط حسنه داريم واگـر چـنـانـچـه مـا احـتياج به يك چيزى داشتيم و آنها هم احتياج به يك چيزى داشتند، خوبتبادل مى شود. آنها فرض كنيد كه نفت مى خواهند، ما تا يك عدد معدودى ، محدودى ممكن استكه بعضى از چيزها را بخواهيم ، اين يك مطلبى است كه ، يك مبادله اى است كه بين افرادهست ، بين ممالك هم هست ، البته امرش با دولت هست و امرش با شورا عجالتا و بعد هم بادولت ها.
ما مى گوييم حب على بن ابى طالب كافى است . تازه حب ما حب حقيقى نيست ، اگر حبحقيقى بود عمل هم پشت سرش بود. مى گوييم همين وابستگى ظاهرى كافى است !خيال مى كنيم على عليه السلام از كسانى است كه احتياج دارد، و اگر افرادى انتسابدروغين هم داشته باشند ديگر بسيار خوب ، ما عجالتا سياهى لشكر مى خواهيم . سياهىلشكر هم كافى است ! ما خيال مى كنيم يك گريه دروغين بر امام حسين كافى است . ولىاميرالمومنين فرمود اينها دروغ است اگر حب على بن ابى طالب تو را بهعمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است . اگر گريه بر حسين بن على بن ابىطالب تو را به عمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است . اگر گريه بر حسين بنعلى تو را به سوى عمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است . اگر گريه توراستين است . اگر نه ، فريب شيطان است . جمله دوم و يرجى التوبةبطول الامل اى مرد! از آن كسان مباش كه احساس نياز به توبه را در وجود خدادارند اما هميشه مى گويند دير نمى شود، وقت باقى است .
مادامى كه ستم بر شخص من است ولى كار مسلمين بر محور و مدار خودش مى چرخد، و آنكسى كه به جاى من هست اگر چه به ناحق آمده ، اما كارها را عجالتا درست مى چرخاند، منتسليمم و مخالفتى نمى كنم .
مؤ لف : اخبار در اين معانى بس يار زياد است ، و خواننده گرامى اگر با نظر دقت وتاءمل در آنها بنگرد، خواهد ديد كه همه شواهدى هستند بر بيان گذشته ما، و انشاءاللّهبزودى بحثى در پيرامون ب عضى از آنها خواهد آمد، تنها چيزيكه عجالتا در اينجا لازماست سفارش كنم ، اين است كه زنهار وقتى باين اخبار بر ميخورى ، بايد در نظر داشتهباشى كه بآثارى از معادن علم و منابع حكمت بر خورده اى ، فورى مگو كه اينها ازجعليات صوفى مآبان ، اوهام خرافه پرستان است ، براى اينكه براى عالم خلقتاسرارى است ، كه اينك مى بينيم طبقاتى از اقوام مختلف انسانى هنوز هم كه هنوز استلحظه اى از جستجو و بحث پيرامون اسرار خلقت نمى آسايند، همچنانكه از روز نخست كهبشر در زمين منتشر گرديد، هر مجهولى كه برايش كشف شد، پى بمجهولهاى بسيارىديگر برد، با اينكه همه بحثها كه تاكنون پى گيرى شده ، در چار ديوارى عالم طبيعتبوده ، كه پست ترين و تنگ ترين عوالم است . اين كجا و عالم ماوراى طبيعت كجا؟ كهعوالم نور و وسعت است .
بنابراين ديگر معنا ندارد بگوئيم : بعد از فناى بدن وانحلال تركيب آن ، روح مجرد او باقى ميماند، چيزى كه هست از آنجائيكهاصول و جرثومه هائيكه تاكنون با پيشرفت علوم كشف شده ، كافى نيست كه بشر رابه رموز زندگى آشنا سازد و آن رموز را برايش كشف كند، لذا چاره اى نداريم جز اينكهبگوئيم : علل طبيعى نميتواند روح و زندگى درست كند و مثلا از خاك مرده موجودى زندهبسازد، عجالتا پيدايش زندگى را معلول موجودى ديگر، يعنى موجودى ماوراءالطبيعهبدانيم .