عثم

معنی کلمه عثم در لغت نامه دهخدا

عثم. [ ع َ ] ( ع مص ) کژ بسته شدن استخوان شکسته. یا کژ بسته شدن دست خاصةً. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || سست دوختن توشه دان را. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || سطبر گردیدن و پوست فراهم آوردن زخم بی آنکه به شود. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( ص )استخوان کژ بسته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه عثم

ابو عثمان بدان جا شد و شیخ را درود گفت. مرد پاسخ داد و وی را بزرگ داشت. در کنار وی پسری زیبا روی نشسته بود و سوی دیگرش شیشه ای چون خمر نهاده بود.
604- يعنى عمل عثمان ر ا كه ((اجتهاد درمقابل نص )) بود تكرار كرد!
4- طبرى از محمد بن حنيفه نقل مى كند كه گفت : من در هنگام كشته شدن عثمان ، همراه پدرمبودم . حضرت وارد منزل خود شد. اصحاب رسول خدا نزد او آمده ، گفتند اين مرد، كشتهشد و مردم بايد امام و رهبر داشته باشند و امروز ما كسى را كه سزاوارتر به خلافت وباسابقه تر در اسلام و نزديكتر به رسول خدا از تو باشد، نمى يابيم .
همين كه زبير از نماز فارغ شد به نفرات مسلح خود فرياد زد: ((عثمان بن حنيف )) رابگيريد! وقتى عثمان بن حنيف را گرفتند به قصد كشت زدند، محاسن ،سبيل ، ابروان ، مژگان و همه موى سر و صورتش را كندند!! سپس پاسبانان وپاسداران بيت المال را كه هفتاد مرد از مؤ منين شيعه على - عليه السّلام - بودند دستگيرساختند و آنها را با عثمان بن حنيف به نزد عايشه روانه نمودند.
صاحبش بودند عثمان و علی بهر آن گشتند در عالم ولی
آوازه اين بيعت در مكه پيچيد و قريش سخت به وحشت افتادند و عثمان را آزاد كردند.
باز هم نادره بود آنچه به‌فرمان قضا دم او با سر بلکاوتن عثمان کرد
گفت دارم خون عثمان را طلب تا که کرده قتل او را بی سبب؟
به پاسخ بدو گفت داننده مرد چه پرسی زمن تاکه عثمان چه کرد؟
صدیق صفوت صدری عمر صلابت و عدل بشرم و حلم چو عثمان علی بعلم و سخا
اى عثمان ، از خدا بترس ، مرد صالحى از مسلمانان را تبعيد كردى در تبيعدگاه جان سپرد.اكنون مى خواهى همانند او را تبعيد كنى ؟!
اندر آشام از کف عثمان غرقه از آب چشمۀ حیوان
((اى معاويه ! عثمان كشته خواهد شد، اكنون بنگر كه به تو چه نوشته است . معاويهگفت : اى مسور! من فاش مى گويم كه عثمان در آغاز بدانچه خدا ورسول دوست داشتند عمل كرد و خدا نيز از وى راضى بود، ولى بعدا روش ‍ خود را تغييرداده برگردانم ؟))
و نظريه دانشمند شهير مرحوم ((ابن ادريس )) در مزار ((سرائر)) كه مى گويد ولادتحضرت على اكبر در دوران خلافت عثمان (23 - 35 ه) واقع گرديده استنقل صاحب انيس الشيعه را تاءييد مى نمايد.
چند عثمان پر از شرم که از مستی او چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست
مدار باور آن را که این سخن گوید که هست عثمان مهتر ز حیدر کرار
اولين فرد از گروه خلفاى پيامبر از بنى اميه يزيد بن معاويه مى باشد و آخرين فردايشان مروان حمار، و تعدد ايشان سيزده تن است . در اين شمارش ‍ عثمان و معاويه و عبداللهبن زبير به حساب نمى آيند؛ زيرا اينان از صحابه مى باشند. پس اگر از آن تعدادمروان بن حكم را حذف كنيم ، زيرا در صحابى بودن او ترديد وجود دارد - و يا بدين جهتكه خلافت را با زور و غلبه كسب كرده و مردم عصر او با رضايت خاطر با عبدالله بنزبير بيعت كرده بودند - تعداد دوازده تن تكميل مى شود. (و پيشگوئى پيامبر بدينترتيب به صدق مى پيوندد.)
انصار در دوره امویان تحت فشار فراوان قرار گرفتند. در حملاتی که سپاهیان معاویه در اواخر خلافت علی بن ابی طالب به مناطق گوناگون کردند (غارات)، بسر بن ارطاة در رأس سپاه خود به مدینه آمد و پس از تحقیر انصار و درخواست خون عثمان از جانب معاویه از آن‌ها بیعت گرفت .
و من که علی بن عثمان الجلابی‌ام، پیغمبر را صلی اللّه علیه و سلم به خواب دیدم. گفتم: «یا رَسولَ اللّهِ، أوْصِنی» گفت: «أحْبِسْ حواسَّکَ.»
كشندگان عثمان را مجازات كنى ؛ و اگر از ما سهوى يا خطايى سر زند، عفو فرمايى .هرگاه از تو ترسان شويم ، اجازه دهى به شام نزد پسر عم خويش ‍ معاويه رويم .