عبوس بودن

معنی کلمه عبوس بودن در لغت نامه دهخدا

عبوس بودن. [ ع َ دَ] ( مص مرکب ) اخمو بودن. ترش روی بودن. بداخم بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه عبوس بودن

يكى از سوره هاى قرآن سوره ى عبس است كه در ده آيه ىاوّل آن به شدّت انتقاد مى كند كه چرا به روى نابينايى عبوس شد، در حالى كه نابينانه عبوسيت را مى بيند و نه خنده را، اما اسلاماصل عبوس بودن را زشت ميداند، نه به خاطر فميدن يا نفهميدن مردم . اسلام ارزشها وضد ارزشها را واقعى مى بيند، نه قراردادى ، سياسى ، اقتصادى و تعصّبى .