عاجزنواز. [ ج ِ ن َ ] ( نف مرکب ) نوازنده عاجز. تیمارخوار ناتوان. که ناتوانان را نوازد و دستگیری کند : زمین بوس شه تازه تر کرد باز چنین گفت کای شاه عاجزنواز.نظامی.تواند که بانوی عاجزنواز گشاید بما بر در گنج باز.نظامی.و رجوع به عاجز شود.
معنی کلمه عاجزنواز در فرهنگ عمید
نوازندۀ عاجز، آن که به ناتوانان کمک می کند.
معنی کلمه عاجزنواز در فرهنگ فارسی
( صفت ) نوازنده ناتوان تیمار دار عاجزان .
جملاتی از کاربرد کلمه عاجزنواز
با بزرگان هیچ از عاجزنوازی عار نیست از ضعیفی مور اینجا با سلیمان آشناست