جملاتی از کاربرد کلمه طیع
طیع کمال از آن لب جامیست به لطافت جز باده هر چه گویند او را فرو نیاید
چنینگر طیعبیدرتبهخورد و خوابمیسازد به چشمت اشک را همگوهر نایاب میسازد
بهار از رشک طیع او همیشه اشکبار آید صبا از شرم خلق او همیشه ناتوان خیزد
بوی نگرفته هنوز ، از تن و از جامۀ او او بر آن طیع بود کین که زمن خواهد خواست ؟
هر کجا بی اثر طیع تو، آتش بارد هر کجا بی نسق حکم تو، ویران گردد