طهم

معنی کلمه طهم در لغت نامه دهخدا

طهم. [ طَ / طُ ] ( ع اِ ) ماادری ای الطهم هو؛ یعنی نمیدانم که کیست آن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه طهم در فرهنگ فارسی

ما ادری ای الطهم هو یعنی نمیدانم که کیست ان .

جملاتی از کاربرد کلمه طهم

خانه آقای محمد حسن طهمی در شهرستان فومن، شهرک تاریخی ماسوله واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۵۱۹۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

سرانجام عبدالله در صفين شهيد شد، او لحظات آخر عمرش را مى گذرانيد، و فقط رمقى در جان داشت ، ناگاه اسود بن طهمان خزاعى درحال احتضار وى را شناخته و به كنارش آمد و گفت : خدا تو را رحمت كند، اگر مى توانستم تو را از مهلكه نجات مى دادم ، و يا همراه تو شهيد مى شدم ، ولى چه كنم دستم كوتاه است ... اگر وصيتى دارى به من بگو.

شعبه بن حجاج و عبدالله بن عمر و روح بن قاسم و سليمان بنبلال و اسماعيل بن جعفر و حاتم بن اسماعيل و عبدالعزيز بن مختار و وهب بن خالد وابراهيم بن طهمان و حسن صالح و عمر بن دينار و احمد بنحنبل و محمد بن حسن از كسانى هستند كه از محضر علم وفضل آن حضرت (امام صادق عليه السلام استفاده كرده اند .ابو يزيد بسطامى(طيفور) نيز سقاى خانه او بوده كه مدت سيزدهسال ، در خدمت ايشان به سر مى برده است . ابو جعفر طوسى ، مى گويد: ابراهيم بنادهم و مالك بن دينار از غلامان اويند.