ططماج

معنی کلمه ططماج در لغت نامه دهخدا

ططماج. [ طُ ] ( اِ ) رشته گردبریده. رجوع به تتماج وحاشیه برهان قاطع چ معین ذیل کلمه «تتماج » شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ططماج

ز بعد سرکه و ططماج هیچ چیز دگر به نزد صوفی بیچاره چون منقا نیست
شبی از خمیر جوین خواستم که ططماج آید درست و سفید
میل ططماج ندارد دلم و سرکه و سیر زان که من معده پر از شیر و زخرما دارم
قلیه دورست از تو ای ططماج برو این دم به سیر و سرکه بساز
بگرفت دل از صحنک ططماج الهی سیراب همی خواهم و غازی سمندی
دلم اسیر به بغراست گو برد ططماج به روی تخته ازین رشک خاک بر سر کن