صید حرم. [ ص َ / ص ِ دِ ح َ رَ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وحشی که در سرزمین حرم باشد کشتن و شکار کردن آن حرام است و اطلاق حرم بر زمین حوالی مکه معظمه کنند به این حدود اربعه : بطرف مشرق از مکه تا شش کروه و بجانب شمال دوازده کروه و بسمت مغرب هیجده کروه و بسوی جنوب بیست و چهار کروه. ( غیاث اللغات ) : خون صاحبنظران ریختی ای کعبه حق قتل اینان که روا داشت ؟ که صید حرمند.سعدی.دگر بصید حرم تیغ برمکش زنهار وز آن که با دل ما کرده ای پشیمان باش.حافظ.یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم افکند و کُشت و عِزّت صیدحرم نداشت.حافظ.
معنی کلمه صید حرم در فرهنگ فارسی
وحشی که در سرزمین حرم باشد
جملاتی از کاربرد کلمه صید حرم
تیغ عتاب بر سر اهل وفا مکش تیر هلاک بر دل صید حرم مزن
راه حریم کوی تو بر من رقیب بست ناآشنا سگی ره صید حرم گرفت
بر من که سگ کوی توام، تیز مکن تیغ کشتن ز مروّت نبود صید حرم را
از شرافت عاشقان کوی او صید حرم آن که بر خاک درش اسکندر و دارا و جم
سگ کوی تو بودم پای دل بستی بر آن گیسو به جان صید حرم بودم گرفتار بلا کردی
گفتم مکش اهلی که شد صید حرم خندید و گفت من کعبه اهل دلم صد همچو او قربان من
آن که با تیغ تغافل می کشد صید حرم کی به خون چون منی آلوده گردد دامنش؟
دو چشم نه، دو حریفند صید کش، آذر که کشته صید حرم را در آشیان هر دو!
اگر حسرت برد صید حرم از رشک، می شاید بر آن بسمل که همچون کوی او قربانگهی دارد
با قرب، گل از تیغ شهادت نتوان چید بر صید حرم، آب دم تیغ حرام است