صید افکنی

معنی کلمه صید افکنی در لغت نامه دهخدا

صیدافکنی. [ ص َ / ص ِ اَ ک َ ] ( حامص مرکب ) کار صیدافکن. شکارگیری. نخجیرگیری :
بشه بازگفتند کآن ماده شیر
بصیدافکنی گشت خواهد دلیر.نظامی.

معنی کلمه صید افکنی در فرهنگ فارسی

کار صید افکن

جملاتی از کاربرد کلمه صید افکنی

به صید افکنی می‌نبشتند راه که هم صید خوش بود و هم صیدگاه
ابرو کمان و زلف کمند و مژه چو تیر اسباب تست جمع پی صید افکنی ‏
به شه باز گفتند کان ماده شیر به صید افکنی گشت خواهد دلیر
غمزه‌ات شغل آن قدر دارد که در صید افکنی می‌تواند کم به بسمل ساختن پرداختن
مرا صید افکنی زد زخم و بند افکند در گردن به ابروی کمان دار و به گیسوی کمند افکن
بازوی صید افکنش شد شُهره در صید افکنی در همه اقطار ایران تا به اقصای فرنگ
آن صید افکنی تو که روح‌القدس سزد در خاک و خون تپد که چرا بسمل تو نیست
دو هفته کم و بیش در کوه و دشت به صید افکنی راه در می‌نوشت
صید افکنی مراد آیین تو باد عیوق شکارگاه شاهین تو باد