صومعه دل

معنی کلمه صومعه دل در لغت نامه دهخدا

صومعه دل. [ ص َ م َ ع َ دِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر،واقع در 5500 گزی خاوری ورزقان و 4 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و مایل به گرمی و مالاریایی است. 643 تن سکنه دارد. آب آن از دو رشته چشمه و رودخانه اهر است. محصول آنجا غلات و سردرختی ، حبوبات و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه صومعه دل در فرهنگ فارسی

دهی است جزو دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر در ۵/۵ کیلومتری راه ارابه رو تبریز اهر. واقع در جلگه معتدل و مایل بگرمی : ۶۴۳ تن سکنه : آب از دو چشمه و رودخانه اهر : محصول غلات سردرختی حبوبات سیب زمینی : شغل زراعت و گله داری :صنعت دستی جاجیم بافی است .

جملاتی از کاربرد کلمه صومعه دل

خالی به صدر صومعه دل دید جای او بنهاد رخ به دیر مغان از قفای او
دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت
در صومعه دل نیافت ذوقی ذوقی ز حضور عاشقان یافت
و یا اخلاص تو تاج حیا بر سر نه و کمر رضا بر بند و بسینه عثمان فرو آی تا بدار دنیا در عالم بیعت بداریم و این رقم کشیم که: أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا. و ای علم تو لباس عقل درپوش و در صومعه دل علی شو، بر قدم انتظار می‌باش تا فردا که عقل انبیاء از در حجره ما درآید، ما درو نگاه کنیم، او از علم آیینه سازد و از عقل دیده، و درین آیینه نگاه کند، ما را باز شناسد و ما او را این توقیع زنیم که: «انت منّی بمنزلة هارون من موسی».