صورت سازی

معنی کلمه صورت سازی در لغت نامه دهخدا

صورت سازی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) نقاشی. صورتگری. || ظاهرسازی. حیله. تزویر. رجوع به صورت ساز شود.

معنی کلمه صورت سازی در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] ظاهرسازی، تزویر، حیله گری.
۲. [قدیمی] نقاشی، صورتگری.
۳. [قدیمی] ساختن تصویر کسی یا چیزی.

معنی کلمه صورت سازی در فرهنگ فارسی

عمل صورت ساز پرتره سازی .

جملاتی از کاربرد کلمه صورت سازی

ریف پیانویی که در «سال گربه» شنیده می‌شود چیزی است که پیتر وود (پیانیست) برای گرم‌کردن پیش از اجرا، در تور مشترک‌شان با لیندا رانستد در ایالت‌های جنوبی ایالات متحدهٔ آمریکا می‌نواخت. زمانی که استیوارت به وود پیشنهاد داد روی آن شعری بگذارد و ترانه‌ای بسازند، وود مخالفت کرد چون ترجیح می‌داد که آهنگ به همان صورت سازی باقی بماند؛ بنابراین استیوارت برای جلب نظر او ریف پیانو را دست نخورده در مقدمهٔ «سال گربه» آورد و روی بقیهٔ آهنگ شعر گذاشت.