صورت حال

معنی کلمه صورت حال در لغت نامه دهخدا

صورت حال. [ رَ ت ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چگونگی. چونی. مَثَل. ماجرا :
صورت حال و خصم خاقانی
مثل مار و باغبان افتاد.خاقانی.صورت حال به نوح بن منصور انها کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) و معتمدی بنزدیک انوشیروان فرستاد و از صورت حال بیاگاهانید. ( کلیله و دمنه ). بسابقه معرفتی که میان ما بود، صورت حالش بگفتم. ( گلستان ).
حال سعدی تو ندانی که ترا دردی نیست
دردمندان خبر ازصورت حالش دارند.سعدی.

معنی کلمه صورت حال در فرهنگ فارسی

چگونگی

جملاتی از کاربرد کلمه صورت حال

آنگاه بنوسعد بن يزيد ندا در دادند كه يا ابا خالد! ما هيچ چيز را مبغوضتر از مخالفتتو ندانيم و بيرون تو گام نزنيم ، همانا صخر بن قيس ما را به تركقتال ماءمور ساخت و هنر ما در ما مستور ماند، اكنون ما را لحظه اى مهلت ده تا با يكديگرمشاورت كنيم پس از آن صورت حال را به عرض ‍ رسانيم . از پس ايشان بنو عامر بنتميم آغاز سخن كردند و گفتند:يا ابا خالد! ما فرزندان پدران توئيم و خويشان و همسوگندان توئيم ، ما خشنود نگرديم از آنچه كه ترا به غضب آرد و مارحل اقامت نيفكنيم آنجا كه ميل تو روى به كوچ و سفر آورد دعوت ترا حاضر اجابتيم وفرمان ترا ساخته اطاعتيم .
خسروا یک سخن مختصر از بنده شنو تا کنم عرض که چونست مرا صورت حال
اشاره : چون تحويل باطن بدون سير تدريجى نيست ، اگر گناه به صورت حال يا در حدّ ملكه درآمد، باطن متحول نمى گردد و اگر بر اثر استمرار و عزم عنودانه و تصميم لدودانه به صورت فصل مقوّم درآمد، همراه با مسخ درون خواهد بود.
گفت این چیست؟ زبان بگشودند صورت حال بر او بنمودند
كلمه (رغب ) و (رهب ) دو مصدرند مانند (رغبت ) و (رهبت ) كه يكى به معناىطمع و ديگرى به معناى ترس است و از نظر تركيب بندى جمله هر دو تميزند، البته درصورتى كه به معناى مصدرى باقى مانده باشند و اما اگر به معناىفاعل يعنى راغب و راهب باشند در آن صورت حال خواهند بود. و كلمه (خشوع ) به معناىتاءثر قلب از مشاهده عظمت و كبريا است .
تو که یک روز پراکنده نبوده‌ست دلت صورت حال پراکنده‌دلان کی دانی
و همچنين اگر در مساءله ثواب و عقاب مسلك مجازات را به آن جور كه در گذشته بيانكرديم اختيار كنيم ، در آن صورت حال انسان از جهت به دست آوردن حسنه و سيئه و اطاعت ومعصيت نسبت به تكاليف الهيه و ترتب ثواب و عقاب بر آنهاحال يك انسان اجتماعى از جهت تكاليف اجتماعى و ترتب مدح و ذم بر آنها خواهد بود.
و مراد از دنبال روى قمر دو چيز مى تواند باشد: يكى اينكه از خورشيد كسب نور مى كند،كه در اين صورت حال (اذا تليها) حالى دائمى است ، چون قمر دائما از شمس كسب نورمى كند، و يكى اينكه طلوع قمر بعد از غروب خورشيد باشد، كه در اين صورت سوگنددائمى نيست ، بلكه در دو حال قمر است ، يكى ايامى كه قمر به صورتهلال در مى آيد، و يكى ايامى كه تمام قرص آن روشن مى شود.
در خیال عاشقان از زلف و رخ صورت حال و محال انگیخته
چه عجب گر دلت از حال دلم آگه نیست صورت حال که در آینه پیدا باشد؟
سرمکش زآنچه دوست پردازد صورت حال راست او نقاش
تو که از صورت حال دل ما بی‌خبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
مساءله 59 - قيم صغير كه متولى امور يتيم است ميتواند اجرةالمثل عمل خود را بگيرد چه بى نياز باشد و چه فقير هرچند كه بهتر و باحتياط نزديكتراين است كه اگر بى نياز است از گرفتن مزد اجتناب كند، و اما وصى براموال در صورتى كه صاحب وصيت مقدار مال را معين و آن را با مصرفش آن چنان تطبيقكرده باشد كه چيزى از مال زياد نيايد به طورى كه اگر قرار شود اجرةالمثل وصى را به او بدهند يا بايد مال را بيشتر كنند و يا از مصرف كم نمايند در اينصورت براى وصى جائز نيست براى خود اجرةالمثل بردارد، و اگر طورى مال و مصرف را معين كرده باشد كهقابل زياده و نقصان باشد در آن صورت حال وصى نظيرحال متولى وقف است در اينكه اگر واقف مزدى براى او معين نكرده باشد جائز است اجرةالمثل عمل خود را بگيرد وصى نيزچنين است ، مثل اينكه صاحب وصيت به وصى خود گفتهباشد: همه ثلث مرا و يا فلان مقدار را صرف در ساختنپل و راه سازى و تعمير مساجد كن كه چنين وصيتى زياده و نقصان مى پذيرد پس اگربراى وصى اجرتى معلوم نكرده باشد او مى تواند اجرةالمثل عمل خود را بردارد.
توضيح اين كه ، انسان با هر كارى كه انجام مى دهد، زمينه پيدايش ملكه اى از ملكات نفسانى را براى خود فراهم مى سازد و چنان كه در مسائل علمى ، گفتن و شنيدن و تمرين كردن با صور ذهنى ، زمينه پيدايش صور نفسانى به صورت حال در ابتدا وبه صورت ملكه در انتها مى شود. ملكات نفسانى نيز به تدريج از حدّ عَرَض و كيف نفسانى مى گذرد و در جان آدمى رسوخ كرده با روح وى متّحد و صورت و فعليت براى نفس وى مى شود؛ چون نفس تا هنگامى كه با تجرّد تام بار نيابد، قابل هر صورت و فعليتى است ؛ خواه آن فعليت با فطرت اوليه انسان سازگار باشد يا نباشد.
صورت حال خرابی جهان را عرضه دار چون به نزد مالک ملک سلیمان می‌روی
صورت حال شما زان شد پدید هر کسی این دید نتواند شنید
واقعه اميرالمومنين عليه السلام و پيكان در جنگ احد را مرحوم ملا فتح الله كاشانى درتفسير منهج الصادقين در ضمن آيه الذين هم فى صلوتهم خاشعون دراول سوره مباركه اميرالمؤمنين عليه السلام نشست و از غايت وجه نتوانستند كه آن رابيرون آورند؛ صورت حال را به حضرت رسول (ص ) عرض كردند، فرمود كه :وقتى كه وى در نماز باشد، پيكان را از بدن او بيرون كشيد، چه توجه او در اينحال به حضرت عزت بر وجهى است كه خود را فراموش مى كند و از ماسوى بى خبر مىشود، پس چون به نماز مشغول شد، جراح را آوردند و پيكان را از بدن اطهر او بيرونآوردند و خون بسيار بر سجاده آن حضرت ريخته شد، و چون از نماز فارغ شد و آن خونرا مشاهده نمود، پرسيد كه : اين خون چيست ؟
صبح جمعى مرا مشايعت نمودند و دو كس همراه كردند و برگشتند و صبح ديگر بر درشهر بغداد رسيدم كه خلق بسيار بر سر پل جمع شده اند و هركس كه مى رسد از او اسمو نسبش را مى پرسند، چون ما رسيديم و نام مرا شنيدند بر سر من هجوم كردند، رختى راكه ثانيا پوشيده بودم ، پاره پاره كردند و نزديك بود روح از تن من مفارقت كند كهسيّد رضى الدين با جمعى رسيدند و مردم را از من دور كردند و ناظر بين النهرين نوشتهبود صورت حال را و به بغداد فرستاده و او ايشان را خبر كرده بود.
زلطف معنی حسن ورا کمالی بود زعشق صورت حال رهی جمالی داشت