صندقچه
معنی کلمه صندقچه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه صندقچه
صاحل بن وصيف به دنبال ((قبيحه )) مادر متعتز رفت و بر او دست يافت و اموالش را دراختيار گرفت كه پانصد هزار دينار بود. در اتفاى كه زيرزمين براى خود ساخته بوديك ميليون و سيصد هزار دينار و صندقچه هاى مملو از زمرد و مرواريد و ياقوت كه مانندآنها را كسى نديده بود، يافتند.
یک دزد به نام شیوا(آکشی کومار) عاشق دختری به نام پارو(سوناکشی سینها) میشود. وقتی پارو شغلش را از او میپرسد شیوا حقیقت را میگوید اما قول میدهد تا به دزدی ادامه ندهد. روزی در ایستگاه قطار شیوا و همدستش یک صندقچه پیدا میکنند که به گفته صاحبش محتوی طلا است و آن را به سرقت میبرند. اما وقتی در جعبه را باز میکنند متوجه میشوند درون جعبه یک کودک است که شیوا را بابا صدا میکند در همان لحظه یک پلیس سر میرسد و از آنها تعهد میگیرد تا از بچه نگهداری کنند. پارو که بچه را میبیند فکر میکند شیوا زن داشتهاست و به او دروغ گفتهاست برای همین شیوا را ترک میکند.